تصميم داشتم ننويسم اما دلم طاقت نياورد. عادت به نوشتن ندارم اما مينويسم به خاطر صادق که حقش بر گردنم سنگينى عجيبى دارد...
صادق را خيلى وقت بود ميشناختم و با او بودم اما اکنون ميبينم انگار اورا نميشناختم و با او نبوده ام.
مگر ميشود شهيد را غير او بشناسد!
صادق مرد روزهاى سخت بود و هرجا کسى مشکلى داشت اورا ميخواند و او بي ريا حاضر بود و هرچه ميتوانست ميکرد. صادق ميخنديد و نواى خنده اش هر دل غمناکى را از غم ميزودود. با صادق که بودى اميد موج ميزد. با صادق ميشد آرام و استوار بود. اين حرف ها مال اين چند روز يا چند سال نيست او از کودکى چنين بود. گويا از کودکى مرد بود شايد حاج رضا کوچک... .
امروز بچه ها ميگويند صادق نيست و من غمم ميگيرد، آخر بي معرفتها مگر ميشود صادق نباشد، مگر ميشود صادق به ما نخندد... صادق هست اما ديگر صادقى که ما ميشناختيم نيست. آرى او افسانه شده است اما هست چون وعده خداست که شهدا در محضر خدا روزى ميخورند. ميگؤييد او پيش خداست اما خدا مگر کجاست؟ مگر همه جا نيست؟ مگر نزديک تر از رگ گردن به ما نيست؟ صادق هم از امروز نزديکتر از هميشه به ماست... . يادتان باشد صادق بي معرفت نبود و هرگز نخواهد بود. او ما را ميخواند و ما هم بايد اورا بخوانيم هريک به طريقى...
صادق بزرگ بود اما بزرگتر شد خيلى بزرگ حتى از حاج رضايشان، ابدى شد پس متوقف در زمان نيست و ميشود هرلحظه به او پيوست. اما بايد ماند و صادق را ديد و خواند اما نه با موبايل بلکه با راهش ، خطش، مرامش.
از امروز صادق هرلحظه با ماست در هر کجا که ما هستيم. در هرکلاسى هر اتاق عملى،اداره اى،مغازه اى،هر مکانى و هر زمانى... صادق کنار ما خواهد ماند اما ما شايد پير و شکسته خواهيم شد و او همواره جوان و استوار حامى ماست. دوستانم همه به خود بياييم و بدانيم صادق رفت و همه بايد برويم...
صادق نوشت از رهبرم عذر بخواهيد چون يک جان بيشتر براى دادن در راهش ندارم. اما ما چه کنيم! ميدانم اگر مسير رفتن هموار بود همه مينوشتيم و پيرو راهش مي رفتيم. اما ماندن را چاره بايد! لبخند آقا را چاره بايد! بياييد از امروز همه صادق شويم هرجا که هستيم. صادق بودن يعنى همه جا بودن, يعنى هر نيازى را يافتن و از عمق وجود چاره کردن، صادق بودن يعنى هرجا هستيم آنجا را تأثيرگزارترين نقطه دنيا بدانيم و ايمان داشته باشيم تمامى امور به ما رجوع دارد. صادق يعنى به تکليف عمل کردن. صادق بودن يعنى کل يوم عاشورا و کل عرض کربلا...
همه مديون اوييم پس دوستان صادق همه باهم صادق شويم هرچند که سخت است.
95/2/6
حميد منجم.
صادق را خيلى وقت بود ميشناختم و با او بودم اما اکنون ميبينم انگار اورا نميشناختم و با او نبوده ام.
مگر ميشود شهيد را غير او بشناسد!
صادق مرد روزهاى سخت بود و هرجا کسى مشکلى داشت اورا ميخواند و او بي ريا حاضر بود و هرچه ميتوانست ميکرد. صادق ميخنديد و نواى خنده اش هر دل غمناکى را از غم ميزودود. با صادق که بودى اميد موج ميزد. با صادق ميشد آرام و استوار بود. اين حرف ها مال اين چند روز يا چند سال نيست او از کودکى چنين بود. گويا از کودکى مرد بود شايد حاج رضا کوچک... .
امروز بچه ها ميگويند صادق نيست و من غمم ميگيرد، آخر بي معرفتها مگر ميشود صادق نباشد، مگر ميشود صادق به ما نخندد... صادق هست اما ديگر صادقى که ما ميشناختيم نيست. آرى او افسانه شده است اما هست چون وعده خداست که شهدا در محضر خدا روزى ميخورند. ميگؤييد او پيش خداست اما خدا مگر کجاست؟ مگر همه جا نيست؟ مگر نزديک تر از رگ گردن به ما نيست؟ صادق هم از امروز نزديکتر از هميشه به ماست... . يادتان باشد صادق بي معرفت نبود و هرگز نخواهد بود. او ما را ميخواند و ما هم بايد اورا بخوانيم هريک به طريقى...
صادق بزرگ بود اما بزرگتر شد خيلى بزرگ حتى از حاج رضايشان، ابدى شد پس متوقف در زمان نيست و ميشود هرلحظه به او پيوست. اما بايد ماند و صادق را ديد و خواند اما نه با موبايل بلکه با راهش ، خطش، مرامش.
از امروز صادق هرلحظه با ماست در هر کجا که ما هستيم. در هرکلاسى هر اتاق عملى،اداره اى،مغازه اى،هر مکانى و هر زمانى... صادق کنار ما خواهد ماند اما ما شايد پير و شکسته خواهيم شد و او همواره جوان و استوار حامى ماست. دوستانم همه به خود بياييم و بدانيم صادق رفت و همه بايد برويم...
صادق نوشت از رهبرم عذر بخواهيد چون يک جان بيشتر براى دادن در راهش ندارم. اما ما چه کنيم! ميدانم اگر مسير رفتن هموار بود همه مينوشتيم و پيرو راهش مي رفتيم. اما ماندن را چاره بايد! لبخند آقا را چاره بايد! بياييد از امروز همه صادق شويم هرجا که هستيم. صادق بودن يعنى همه جا بودن, يعنى هر نيازى را يافتن و از عمق وجود چاره کردن، صادق بودن يعنى هرجا هستيم آنجا را تأثيرگزارترين نقطه دنيا بدانيم و ايمان داشته باشيم تمامى امور به ما رجوع دارد. صادق يعنى به تکليف عمل کردن. صادق بودن يعنى کل يوم عاشورا و کل عرض کربلا...
همه مديون اوييم پس دوستان صادق همه باهم صادق شويم هرچند که سخت است.
95/2/6
حميد منجم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۹
صادق عزیز ما ایستاده ایم... پاسخ ها
هادی
| 
| ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
سلام. حمید عزیز بابت متن زیبایی که تنطیم کردی بینهایت ممنون. صادق همواره در کنار ما خواهد بود. مهدی
| | ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
اگر از من که سال ها با صادق بوده ام بپرسی میگویم صادق برای رفتن آمدن بود نه برای ماندن... ناشناس
| | ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
صادق... صادق هست و این واقعیتی ابدیست. پاسخ ها
ایمان
| | ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
یعنی میشود در گوشه ای از زمان به صادق بپیوندیم؟ صادق با مرام تر از این حرف هاست و مطمئنم امضای ما را از بی بی زینب کبری میکرد. خیلی زیبا بود خیلی...مخصوصأ اینجاش: صادق کنار ما خواهد ماند اما ما شايد پير و شکسته خواهيم شد و او همواره جوان و استوار حامى ماست.
پاسخ ها
ناشناس
| | ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۹
صادق جان در تمامی دقایقمان حاضری. 
با سلام به تمام برادران عزیز ما زلزله ورزقان با هم بودیم بچه ها صادق اونجا تا آخرین روستا که صعب العبور بود با هم رفتیم امداد رسانی زلزله زده ها واقعا روحیه جهادی داشت واینم بگم بعضی افراد که امروز روسیاه هستند انقدر در ستاد به ایشان توبیخ زدند ولی صادق صبر زینب (ص) داشت مدارا کرد خداوند انها را هدایت کند