خواب بودیم که با دست تو بیدار شدیم
پا به پای قدمت شهره ی بازار شدیم
نسل در نسل قدم در ره عشاق زدیم
پای کار تو همه ,پای سر دار شدیم
تا شراب از قدح پیر خرابات زدیم
فارغ از جام می مجلس اغیار شدیم
مهدی باکری و مغنیه و شیرودی
مالک و عوسجه و میثم تمار شدیم
دل ما هیچ خبر از سفر عشق نداشت
پای درس تو نشستیم و خبردار شدیم
بعد تو,عشق تو خاموش نشد روح الله
بعد تو,عاشق رخسار علمدار شدیم
پیش خال و خط خوبان در میخانه
((ما به خال لبت ای دوست گرفتار شدیم))
شعر :امین صادقی
۹۵/۳/۱۲تبریز