زمانی جامعه شناسان به کنایه می گفتند ما کلا دو بخش هستیم یا مارکسی هستیم و یا ضد مارکس. نمی خواهم بگویم در داخل خانواده انقلاب نیز این تقسیم بندی وجود داشت اما منصفانه اگر بنگریم بعد از ارتحال امام راحل بسیاری از تقسیم بندی ها چه در خرداد 76 و چه در تیر 84 و حتی بالاتر از آن در خرداد 92 بر اساس حب وبغض نسبت به هاشمی و تفکرات وی ایجاد شد. یک بار دشمنان (76) او به پیروزی رسیدند . در سال 84 ، دشمنان دیروز (اصلاح طلبان) دوستان او شدند اما هردو شکست سختی خوردند و برهمین منوال در سال 92 دوستان هاشمی که متشکل از دوستان قدیم الایام وی و همراهان نسل سومی انقلاب قدرت اجرایی و تقنینی کشور را به دست آوردند.
کد خبر: ۳۵۷۷۵۸
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۱۱ 09 January 2017


درجهان توسعه نیافته اشخاص وزن دارند ونه جریانها و حتی احزاب و دسته بندی های سیاسی و ..این شاخص در کشور ما هم در مباحث سیاسی پر بیراه نیست. چه اینکه سیاست را افراد می سازند ونه اندیشکده های گروه های سیاسی و احزاب. 
باری خبر درگذشت ناگهانی آیت الله هاشمی چنان عظیم و بهت آور است که تا ساعتی بعد از شنیدن خبر مجای برای فکر و اندیشه نیز فراهم نبود چه برسد که دست بر قلم بردن و نوشتن.اما به هر ترتیب نوبت آسیاب این بار به هاشمی رسید و او نیز رفت. آنچه بیش ا همه در این ماجرا می تواند مهم باشد پرداختن به این نکته بسیار ظریف است که آیا بعد از هاشمی ، بافت سیاسی کشور ونیز دسته بندی های رایج آن دچار تغییرات گسترده ای خواهد و یا خیر؟
پرداختن به این نکته قطعا بایتسی توسط محققان منصف و دلسوز نظام انجام پذیر چرا که همچنانکه در مقدمه آمد نقش بسیار مهم هاشمی در تعیین دسته بندی های سیاسیی به قدر کافی موثر بود.
زمانی جامعه شناسان به کنایه می گفتند ما کلا دو بخش هستیم  یا مارکسی هستیم و یا ضد مارکس. نمی خواهم بگویم در داخل خانواده انقلاب نیز این تقسیم بندی وجود داشت اما منصفانه اگر بنگریم بعد از ارتحال امام راحل بسیاری از تقسیم بندی ها چه در خرداد 76 و چه در تیر 84 و حتی بالاتر از آن در خرداد 92 بر اساس حب وبغض نسبت به هاشمی و تفکرات وی ایجاد شد. یک  بار دشمنان (76) او به پیروزی رسیدند . در سال 84 ، دشمنان دیروز (اصلاح طلبان) دوستان او شدند اما هردو شکست سختی خوردند و برهمین منوال در سال 92 دوستان هاشمی که متشکل از دوستان قدیم الایام وی و همراهان نسل سومی انقلاب قدرت اجرایی و تقنینی کشور را به دست آوردند.
همین جملات برای نشان دادن جایگاه سیاسی او کافی است. حال او رفته است. صورت بندی صحنه های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی 1395 بسیار متفاوت از سالهای گذشته است. وضعیت منطقه هر روز شاهد بحران تازه ای است که فرایندهای امیدوار کننده و وحدت بخش را کم فروغ تر می کند و..
از همه اینها مهمتر مطالبات بسیاری در اذهان جوانان این مرزو بوم شکل گرفته است که صورت بندی و ترکیب بخشی به این مطالبات در قالب مفاهیم و مدلهای سیاسی گذشته چندان متصور نیست. اگر دیروز مقوله آزادی های اجتماعی مطرح بود ، بسیاری از رای دهندگان با اتکا به سخنان و مواضع امثال هاشمی مطلوب خود را با منویات سیاسی آنها چارچوب بندی می کردند اما به نظر می رسد با کنار گذاشته شدن بسیاری از نیروهای اصلاح طلب (اغلب به دلیل اشتباهات خودشان) این مرجعیت سیاسی دیگر قابل شکل گیری نباشد.

از سویی هاشمی عملکرد نظام را کارنامه خود نیز می دانست بنابراین در بسیاری از مواقع سعی بر بالانس قدرت و مطالبات داشت.هر چند شاید دراین ایفای نقش اشتباهات بزرگی هم مرتکب شده باشد. دنگ شیائوپینگ در چین بر سر اصلاحاتی که در ذهن داشت تاوان فلج شدن فرزندش –به دست مخالفان- را داد و با وجود ستایش از سیاست درهای باز و ساختن چین امروز، سایه میدان "تیان آن من" بر کارنامه اش سنگینی می کند، تاچر نیز بواسطه سیاست های نئو لیبرال و خصوصی سازی ، عامل اصلی رشد اقتصادی تلقی می شود و از  همین منظر مورد تمجید قرار می گیرد اما آتلانتیک گرایی در سیاست خارجی و غفلت از طبقه کارگر نیز به عنوان بخش منفی عملکرد او بر سر زبان هاست، بر همین منوال مردان و زنان بزرگی درتاریخ وجود دارند که اشتباهات شان به همان بزرگی است که افتخاراتشان و همین داوری در مورد آنان را سهل و ممتنع می کند
هاشمی اما  در همه میدان ها حضور داشته بود و به همین خاطر هم ارزش کار او بیشتر بود و هم سخن بسیاری از منتقدان نیز بر عملکرد وی  قابل انطباق تر می نمود چرا که کار اجرائی سهل الانتقاد است.
البته در عالم واقع هاشمی در بسیاری از مقاطع زندگی سیاسی بعد از انقلاب خود نقش صدقه بلای بسیاری از نیروهای سیاسی بود. سالهای سال  اصلاح طلبان او را مانع سر راه خود می دیدند و عالیجناب سرخپوشش نمودند . اما ورق برگشت و با همراهی بیشتر هاشمی، با مطالبات بخش مهمی از مردم ، این بار انقلابیون و اصولگرایان او را مانع راه انقلاب تشخیص دادند.
هرچند به نظر می رسد در یک نگاه خوش بینانه هاشمی هیچ گاه مانع راه هیچ طیف سیاسی نبود. بلکه او بیشتر هموار کنند مسیر دو جرانی عمده سیاسی کشور بود. چرا که هاشمی از اول انقلاب در قدرت بود و این دو جریان عمده سیاسی کشور بودند که با تجریه سخت حکومت داری بهترین راه را در انتقام کشی از وی می دانستند. چون به واقع هاشمی بزرگ بود و به مثابه سوخت لازم برای شعله ور شدن بسیاری از چالش های سیاسی می توانست ایفای نقش کند.
حال او رفته است و میراث سیاسی اش پابرجاست. بایستی منتظر ماند تا ببینیم دوران پسا هاشمی چگونه دورانی خواهد بود.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :