خبر محدودیت های جدید خاتمی ظاهرا تکذیب شده است، اما بیان تکذیب به گونه ایست که نشان می دهد محدودیت های گذشته با روایت دیگری مجدد طرح شده است. مسیری که پیش می رود بیش از خاتمی، خودمان را محدود می کند. سیاست غلط ممنوعیت عکس، "خاتمیِ مورد اعتراض" در میان طرفدارانش را به "اسطوره دست ساز" مبدل کرد و پروژه توزیع جهل را با "تکرار می‌کنم" رقم زد؛ و حالا محدودیت های جدید معلوم نیست به کجا منتهی می شود.


دو نکته در این باره:


یکم. خاتمی در فتنه، گناهش کمتر از موسوی و کروبی نیست. آنچه آندو هیجانی و با فریاد انجام دادند، خاتمی در آرامش با سکوت انجام داد. خاتمی به اعتراف خودش، دانسته این مسیر خطا را همراهی کرد. رفتار متناقض و دوگانه خاتمی باعث شد در میان طرفدارانش نیز مورد اعتراض و طرد قرار گیرد. اما سیاست غلط ممنوعیت عکس، از او یک "قهرمان مظلوم" ساخت تا پروژه "تکرار می کنم" را در سایه "غفلت عمومی" کلید بزند.


و اما محدودیت های جدید تقویت همان پروژه مظلوم نمائی سابق است. چرا وارد مسیری می شویم که بعدا نتوانیم از راه طی شده اش دفاع کنیم؟


دوم. فارغ از توجیه حقوقی و رعایت یا عدم رعایت عدالت و اثر سیاسی این تصمیم، دنیای امروز رسانه، این تصمیم را برنمی تابد. ممنوعیت عکس و صدا و تصویر و غیره فارغ از هراستدلال دیگری، اساسن عملی نیست. دوران قدرت تک رسانه ای صدا و سیمایی گذشته است. رسانه دنیای امروز تحت تدبیر ما نیست که بخواهیم با امر و نهی مدیریتش کنیم. چرا تصمیمی می گیریم که موجه یا غیر موجه از نظر حقوقی، عادلانه یا جائرانه، منطقی یا غیرمنطقی، اساسا عملی نیست. محدودیت جدید خاتمی صدایش را بلندتر بگوش مردم می رساند؛ روشن نیست؟