در این چند هفته باز شاهد هستیم که بازار ارز و طلا رکوردهای جدیدی از خود به جای گذاشت و می گذارد و باز بسیاری از مسئولین و مدیران و البته رسانه های و تحلیلگران اقتصادی و سیاسی دچار سرگشتگی برای تببین چرایی و اینده ارزش برابری ریال و اثار متعاقب ان بر اقتصاد کشور هستند. سه ماه پیش و در 17 فروردین امسال که باز بازار رقم های تعجب انگیز 5000 تومان برای هر دلار را پشت سر گذاشته بود و مانند این روزها همه دچار سوال شده بودند که در بازار ارز چه اتفاقی افتاده و بازار به کجا خواهد رفت، جهت تنویر افکار عمومی و کارشناسان و تحلیلگران یادداشتی خدمت سایت محترم الف برای تخمین قیمت واقعی دلار در بازار در سال 1397 و اینده ان ارسال گردید که مصادف شد با اعلام ناگهانی و فوری دلار 4200 تومانی و قاچاق اعلام شدن ارز و خرید و فروش ان توسط اقای جهانگیری با این هدف که شاید بتوان با این تصمیمات فوری و غیر اقتصادی بازار را در حدود 4200 تومان کنترل شود و شاهد قیمت های این روزهای بازار که به حول و حوش 9 هزار تومان رسیده نباشیم.

خلاصه ان یادداشت و پیش بینی ان بود که با توجه به رشد میزان نقدینگی به سه برابر سال 92 و ارتباطی مستقیم بین میزان نقدینگی ریالی کشور با میزان ارز وارده در هر سال که در همه 50 سال گذشته به استناد امارهای همه 50 سال اخیر برقرار بوده ارزش واقعی ریال در قبال سکه و دلار به عنوان ارز شاخص بین المللی برای نیمه اول سال 1397 باید به میزان سه برابر افزایش یابد و در حول و حوش 10 هزار تومان ارام بگیرد و حالا در تابستان 97 می بینیم که قیمت سکه به سه میلیون تومان یعنی سه برابر سال 92 رسیده و قیمت دلار هم به همان حول و حوش پیش بینی رسیده یا به زودی دقیقا خواهد رسید.

اما به هر حال بسیار طبیعی بود در چنان جوی که دولت می خواست نرخ ساختگی 4200 تومان را به اقتصاد و بازار بقبولاند انتظار انتشار ان یادداشت دور از ذهن باشد و همان روز با ارسال نامه دیگری از سایت محترم الف درخواست شد که از انتشار ان یادداشت صرفنظر نماید چرا که قطعا در ان فضا با هجمه و حمله شدید دوستان مواجهه می شد که فوری نویسنده و البته سایت محترم الف را به بازی در زمین دشمن یا تبلیغ قیمت های بالا برای دلار متهم می کردند و به هر حال در چنین فضایی انتشار ان مطلب مستند بر تاریخ 50 ساله اقتصاد ایران و این رابطه در تعیین قیمت واقعی ارز به صلاح نبود.

حالا در تیر ماه 97 هستیم و متاسفانه بازار به راحتی به حوالی ان پیش بینی برای قیمت دلار رسیده و باز شاهد تصمیمات خلق الساعه دولت و تیم اقتصادی ان در قبال این تغییرات به ظاهر ناگهانی قیمت ها هستیم. بنابراین حال که پیش بینی اعلام شده در مورد نرخ دلار در یادداشت ارسالی 17 فروردین عملا در بازار به واقعیت پیوسته اجازه می خواهم در پایان این یادداشت متن کامل و بدون تغییر یادداشت فروردین ماه و نامه مربوطه را یکبار دیگر ارسال نمایم که در صورت مفید تشخیص داده شدن منعکس بشود چرا که اگر سه ماه پیش می توانست انتشار ان برخی را به این سو تفاهم برساند که نویسنده یا سایت محترم الف در صدد دادن جو کاذب به بازار ارز و تعابیری همچون کاسب تحریم یا دلال و ... هستند ولی اینبار انتشار ان یادداشت می تواند در تنویر افکار عمومی و کشف ارزش واقعی ریال در بازار و ارام کردن ان و دادن سر نخی و نقشه راهی برای پایان این سر گشتگی در بین مسئولان و بازار و ایجاد ثبات راه گشا باشد که بزرگترین اسیب در چنین مواقعی که بازار به هم می ریزد همین نداشتن تصویر روشن و ابهام در مورد اینده قیمت ها است.

اما بعد از یاداوری این موارد باید گفت دلیل اصلی ارسال یادداشت کنونی قیمت ارز یا پرداختن به ان پیش بینی نیست. بلکه در هفته گذشته ما شاهد تحول بسیار بزرگتر و خطرناک تر در صحنه سیاست خارجی و تقابل موجود ترامپ با ایران هستیم و ان اعلام درخواست دولت ترامپ از همه کشورهای وارد کننده نفت ایران به کاهش شدید واردات نفت از ایران و حتی به صفر رساندن ان توسط متحدان امریکا مانند ژاپن و کره جنوبی است. این رویدادی است که باید ما بسیار جدی و فوری ولی حساب شده و بدون تعارف به ان بپردازیم.

بعد از خروج ترامپ از برجام سوال بزرگ محافل نفتی و سیاسی دنیا این بود که دولت ترامپ برای معافیت کشورها و شرکت های نفتی برای واردات نفت ایران چه اندازه کاهش را معیار قرار خواهد داد. در زمان اوباما هر ششماه 20 درصد کاهش برای معافیت کشورها از تحریم اعلام شده بود ولی حالا دولت ترامپ رسما از کاهش شدید و حتی در خواست قطع کامل توسط برخی متحدان امریکا انهم در فرجه ششماهه سخن می گوید.

در اینجا و با استناد به یادداشت های گذشته این قلم که با همکاری سایت محترم الف انتشار یافت و در ان نسبت به رسیدن وضیعت اقتصاد ایران به وضیعت امروز و خطر ترامپ مکررا هشدار داده شده بود و به خصوص با استناد به سه یادداشت "برنامه بی نقص ترامپ مجنون، برای اقتصاد ایران و روسیه" و"پیشروی ترامپ و ما"و "کیم عاقل, ترامپ عاقل تر‎" که متاسفانه می بینیم که جز به جز پیش بینی هاو مطالب اورده شده در ان ها حتی در حد تغییرات در تیم سیاست خارجی ترامپ به واقعیت پیوسته اجازه می خواهم نکات و هشدارهای بسیار مهمی را به صورت فهرست وار در مورد تحریم نفتی جدید و وضیعت اقتصاد و بازار ارز کشور برای همه دلسوزان میهن و مسئولین و تحلیلگران مربوطه باز گو نمایم تا شاید این بار هشیارانه تر با این چالش ها که نحوه برخورد با انها نه تنها برای دولت و نظام بلکه برای کیان میهن ما بسیار سرنوشت ساز است روبرو شویم:

1- درمورد تحریم نفتی ترامپ از همین حالا مسئولین باید قطعی بدانند هر چند ترامپ قادر نیست و حتی برنامه فوری برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران به خصوص در مورد چین و ترکیه ندارد ولی به میزان بسیار بالایی و بسیار بالاتر از دور قبلی تحریم ها این کشورها با امریکا در کاهش صادرات نفت ایران همکاری خواهند نمود یا با اسفتاده از فرصت از پرداخت ارزش واقعی نفت ملت ایران با اوردن بهانه های تحریمی و درخواست تخفیف های سنگین و تبادل اجناس به صورت پایاپا و از همه بدتر تبدیل دلار نفتی به پول کم اعتبار انها با هزینه و کارمزدهای ده درصدی و بیشتر تاثیری حتی بدتر از نخریدن نفت ایران را به اقتصاد و دولت و ملت ما تحمیل خواهند کرد.

از طرف دیگر همانطور که در یادداشت "برنامه بی نقص ترامپ مجنون، برای اقتصاد ایران و روسیه" اورده شده بود نیت و برنامه اصلی ترامپ برای خروج نفت ایران و ونزوئلا و گاز قطر از بازار تضمین ادامه رشد خیره کننده تولید نفت شیل امریکا است که مستقیم و غیر مستقیم تا چند هزار میلیارد دلار به نفع اقتصاد امریکا و اقتصادهای پیوسته به شرکت های نفتی امریکایی مانند عربستان و کانادا و نروژ و...می شود. برای خوانندگان شاید جالب باشد بدانند که رشد تولید سیل گونه نفت شیل امریکا در فاصله انتشار ان یادداشت تا کنون یعنی تقریبا 6 ماه به بالای 1.5 میلیون بشکه رسیده که از پیش بینی همه کارشناسان خود امریکا هم بیشتر است.

ولی خبر خوب در کوتاه مدت برای کشور ما این است که همین رشد سریع و شدید باعث شده که سرعت رشد تولید نفت شیل امریکا به دلیل پیشی گرفتن از ظرفیت های موجود زیر ساختی مانند خطوط لوله و بنادر صادراتی در نواحی اصلی تولید نفت امریکا کند و یا حتی متوقف شود. فراموش نکنیم که در تاریخ امریکا و حتی دنیا سابقه نداشته که کشوری ( حتی روسیه و عربستان) توانسته باشد به رکوردهای امروز تولید نفت و گاز امریکا دست یافته باشند.

این انقلاب شیل نفتی باعث شده در مناطق تولید کننده ان مانند تکزاس که مرکز اصلی رشد نفت شیل امریکا است نرخ بیکاری به زیر دو درصدرسیده و شرکت های نفتی درگیر در تکزاس علاوه بر کمبود خطوط لوله جدید با مشکلاتی همچون کمبود نیروی کار کافی برای گسترش فعالیت های خود روبرو شوند که نتیجه ان افزایش میزان حقوق کارکنان درگیر در این صنعت عظیم به ارقام شش رقمی در سال است که خود مانند یک موج و رونق به سایر بخش های اقتصادی امریکا رسیده. کاهش تاریخی میزان بیکاری در امریکا و رشد و رونق اقتصادی کنونی که به راحتی به ترامپ اجازه می دهد وارد جنگ تجاری با چین و اروپا و کانادا و... شود و یا انها و روسیه و چین را در جهت براورد اهداف امنیتی امریکا در مورد سوریه یا کره شمالی و ایران تحت فشار قرار دهد ناشی از همین تولید سیل گونه نفت و گاز شیل امریکا است. پس اصلا نباید برای ما عجیب باشد که ترامپ و حاکمیت دو حزبی امریکا برای تضمین ادامه موفقیت این صنعت حتی در حد خارج شدن از برجام و فشارهای تحریمی به ایران و ونزوئلا و قطر تردیدی به خود راه ندهد.

البته هرچند این مشکلات زیرساختی امریکا به منظور گسترش تولید نفت و گاز شیل می تواند در کوتاه مدت و ششماه اول در پاییز امسال و برگشت تحریم های نفتی ایران خبر خوبی برای ایران باشد و نشان دهد که ترامپ قادر نیست و برنامه ای ندارد که درکوتاه مدت و ششماه اول اغاز تحریم ها تولید نفت ایران را حداکثر بیش از 700 هزار تا یک میلیون بشکه کاهش دهد ولی خبر بد این است که شرکت های امریکایی درگیر ساخت زیر ساخت های این تولیدات جدید به سرعت و 24 ساعته مشغول کار بر بروی خطوط جدید نفت و گاز و بنادر صادر کننده هستند که مجموعا توان اضافه تولید 3.4 میلیون بشکه در روز برای نفت و بسیار بیشتر برای گاز در تکزاس و سایر مناطق تولید این نوع نفت به وجود می اورد. این میزان یعنی بیشتر از کل صادرات و حتی برابر با تولید نفت خام ایران. اما نکته اصلی که برای برنامه ریزان اقتصادی و سیاست خارجی ایران باید مورد توجه قرار گیرد این است که این ظرفیت جدید از سال 2019 به سرعت یکی بعد از دیگری در یک دوره کمتر از یکساله وارد فاز بهره برداری خواهد شد. پس قطعی بدانید و از الان تحلیلگران استراتژیک کشور باید قطعی بدانند که همزمان با این رشد در سال اینده کاهش شدیدتر صادرات نفت ایران و گاز قطر و حتی سایر کشورها مانند ونزوئلا یا روسیه و عربستان در دستور کار دولت ترامپ قرار خواهد گرفت و ما باید اماده فشار بیشتر بر صادرات نفت ایران برای سال اینده باشیم که خود اثرات عمیق و سنگینی بر بودجه دولت ایران و در نتیجه اقتصاد کشور خواهد گذاشت به خصوص که ترامپ یک ضرب العجل دیگر هم برای فشار به ایران دارد و ان انتخابات 2020 و تلاش مجدد برای پیروزی در دور دوم ریاست جمهوری است است و به خوبی می داند که شرط لازم برای تضمین پیروزی او در ان انتخابات این است که در دو سال اینده بیشترین فشار را به ایران برای تامین نظر حامیان اصلی خود یعنی نتانیاهو و لابی طرفدار او در امریکا به عمل اورد.

همچنین در مورد تلاش اخیر ترامپ برای تشویق عربستان به افزایش تولید نفت باید اضافه نمود که تا یکسال اینده که این ظرفیت های جدید عملیاتی شود قیمت مطلوب و مورد نظر ترامپ برای نفت در چند ماه اینده همان 70 تا 80 دلار است و اگر می بینید که ترامپ شخصا از عربستان خواستار افزایش تولید نفت شده نه فقط به خاطر تحریم نفت ایران بلکه بیشتر به خاطر خرید زمان و حفظ قیمت ها در همین حدود 80 دلار در بشکه می باشد تا خطوط لوله جدید و نفت شیل تولیدی جدید تکزاس از نیمه سال 2019 وارد بازار شود چرا که ترامپ پاییز امسال انتخابات بسیار مهم کنگره را در پیش دارد و نمی خواهد با گران شدن بیشتر قیمت بنزین در امریکا شانس حزب جمهوری خواه در تضمین اکثریت کنونی را از دست دهد و از طرف دیگر افزایش قیمت نفت به پیش از 100 دلار خطر اوج گیری دوباره روسیه و پوتین و همچنین افزایش سنگین سرمایه گذاری دنیا در انرژی های نو همچون باد و خورشید را در بر دارد که در بلند مدت رقیب و حربه اصلی کشورهای مصرف کننده نفت و گاز دنیا مانند اروپا و چین و هند و ژاپن برای دور زدن تکنولوژی شیل نفتی امریکا است.

2- باید بدانیم شرکت های خصوصی چین و هند و کره جنوبی و ژاپن و شرکت های اروپایی مانند توتال و انی ایتالیا که بزرگترین وارد نفت ایران هستند اصولا دارای روابط استراتژیک با امریکا هستند و نه تنها هرگز حاضر به عدم همکاری با امریکا نخواهند شد بلکه اصولا توان این مقابله را هم ندارند و به یاد داشته باشیم که این تحریم ها نیازی به تصویب سازمان ملل ندارد و خود امریکا راسا می تواند این کشورها و شرکت ها و بانک ها را در سر دو راهی همکاری با ایران یا از دست دادن بازار امریکا قرار دهد و طبیعی است که این شرکت ها و بانک ها و کشورها هرگز منفعت خود از بازار اقتصادی و مالی امریکا به خصوص در این زمانه که رونق تاریخی دارد را به بازار ایران ترجیح نخواهند داد و قطعا با امریکا در نهایت همکاری خواهند کرد و در مورد چین هم حداکثر می توان به همان 300 هزار بشکه واردات از ایران امید داشت و در مورد روسیه هم باید گفت که روسیه عملا در کنار امریکا و عربستان و کانادا بزرگترین صادر کننده نفت و گاز در دنیا هست و از انجا که هرگز منافع فروشنده با خریدار و مصرف کننده در هر جنسی و هر بازاری با هم سازگار نیست در نهایت همکاری روسیه با همان چین و ژاپن و اروپا و هند علیه امریکا بسیار دور از ذهن است و در نهایت مواضع روسیه بخشی از محور تولید کننده های نفت دنیا مانند امریکا و عربستان و نه مصرف کننده های نفت و گاز دنیا مانند چین و اروپا خواهد بود فقط به دلیل ساده اصل بودن منافع ملی برای پوتین و روسیه.

هر چند ما هنوز به این درک ملی از اهمیت صادرات نفت و اتخاذ سیاست خارجی و ملی خود برای حمایت قاطع و حفظ ان نرسیدیم و برخی کارشناسان و مدیران به خاطر ضعف و عدم توفیق خود در بهره برداری بهینه از این ثروت ملی به نفع ملت ایران ان را با عناوینی همچون نکبت ملی یا بلای سیاه مطرح می کنند ولی روسیه و پوتین به خوبی می دانند که صادرات نفت برای اقتصادهایی مانند روسیه یا ایران و ونزوئلا و عربستان یک شاخص کلیدی و حیاتی است و بدون صادرات نفت امکان به تحقق رساندن سایر اهداف و ارمانها تقریبا در حد غیر ممکن است. بنابراین پوتین مانند خود امریکا یا کانادا یا نروژ به خوبی می داند که تضمین صادرات و قیمت بالاتر نفت برای اقتصاد و قدرت و رفاه مردم روسیه چه نقش حیاتی و استراتژیکی و غیر قابل بحثی دارد و برای تامین این تضمین اماده هر گونه داد و ستد و کنار امدن با غرب و اسراییل برای تامین نظر لابی اقتصادی و بانکداری بسیار پر نفوذ اسراییل در امریکا و غرب هست که حالا ما شاهد مذاکرات پیش روی پوتین و ترامپ و البته نتانیاهو بر سر همین معاملات سیاسی و سوریه هستیم و خلاصه اینکه در چنین بازاری برای روسیه یک صادر کننده نفت کمتر یعنی خبر بهتر.

3-با این توضیحات در مورد اقتصاد بین الملل و و موقعیت مهمترین منبع درامد ملی ملت ایران یعنی نفت در بازار جهانی اجازه دهید دوباره نکاتی در مورد بازار ارز و اقتصاد داخلی یاداوری کنیم. اول اینکه این واقعیت را بپذیریم که وضیعت امروز بازار ارز کشور هیچ ارتباطی به تحریم های در پیش امریکا و ترامپ ندارد بلکه نتیجه شاهکار تیم اقتصادی دولت و به خصوص وزیر اقتصاد دور اول دولت اقای روحانی است که با یک سیاست به غایت غیر علمی و پوپولیستی سودهای موهوم بانکی را به 28 درصد رساند و ضمن تحمیل رکود به تولید کننده و اقتصاد ایران برای تامین این سودهای موهوم اقدام به افزایش تا 5 برابری (تا پایان امسال ) نقدینگی و در واقع چاپ پول نمود و چون درامد ارزی کشور در این سال ها افزایش خاصی نیافته ( در مورد تاثیر برجام هر چند صادرات نفت ایران افزایش یافت ولی به دلیل کاهش جهانی قیمت نفت مجموع دارمد ارزی کشور افزایش معنا داری نیافت) و طبیعی است که دیر یا زود شاهد ترکیدن این قیمت ها و افسانه تورم تک رقمی و ساختگی می بودیم و ایشان هم شاید به همین دلیل با عنوان کردن عشق به کار دانشگاهی از صدارت عذر و در نتیجه از قبول مسئولیت این فاجعه ملی شانه خالی کرد و جای تاسف است که حالا برخی از حتی مطلعین و کارشناسان داخلی از عملکرد ایشان صرفا به دلیل حبس کوتاه مدت و ساختگی نقدینگی با سود موهوم 28 درصد مه منجر به بدهکاری بیش از پیش خود دولت به بانک ها و در نتیجه متلاشی شدن عملکرد بانک ها شد دفاع می کنند و او را لایق جانشینی اقای سیف می دانند!

همین الان فقط بانک های خصوصی در ماه برای تامین این سودهای موهوم رقمی بین 8 تا 10 تریلیون تومان از بانک مرکزی اضافه برداشت دارند یعنی بانک مرکزی بدون اینکه چاره دیگری داشته باشد با خلق پول و اعتبار برای سرپا نگه داشتن این بانک ها و پرداخت این سودهای موهوم و سمی از جیب ملت ایران و همان سپرده گذارانی که مفتون سود 28 درصد شده بودند دستور پخت این فاجعه ملی و اوج گیری قیمت ها و تورم را اماده نموده و از ان بدتر در کل حالا روزانه حداقل یک تریلیون تومان در مجموع اقتصاد کشور میزان نقدینگی در حال افزایش است که این بهمن نقدینگی اگر باز دولت بخواهد منکر ان شود و از همان معمارانی که این بحران را به وجود اوردند استفاده مجدد نماید این میزان نقدینگی افزاینده این توان را دارد که همه اقتصاد ایران را در زیر بار خود مدفون کند.

4- بنابراین و از همین زاویه باید گفت هر روزی که دولت محترم و تیم اقتصادی ان با تعارف یا بد سوادی کارشناسی به این حقیقت دیرتر برسند که در اقتصادی که نقدینگی ان در 5 سال 4 تا 5 برابر می شود در حالیکه درامد ارزی وارده به این اقتصاد تغییر نمی کند تثبیت نرخ ارز عملی و علمی ست و مسببان و معماران این فاجعه را بدون تعارف مورد مواخذه به عنوان پند و درسی برای مسئولین جدید قرار ندهد میزان خسارات عظیم تر و ارائه راه حل برای این وضیعت ملتهب سختر تر خواهد بود. این را ما فقط نمی گوییم به عنوان نمونه اقای دکتر نیلی مشاور اصلی اقتصادی دولت اقای روحانی که دو تا سه سال پیش نسبت به وجود دو بمب ساعتی نقدینگی و بیکاری در جامعه هشدار داده بود و حالا مانند اقای طیب نیا سکوت مطلق فرموده اند باید توضیح دهند در جهت جلوگیری از بزرگ شدن این بمب ساعتی نقدینگی به عنوان مشاور و یکی از معماران اصلی اقتصادی دولت اقای روحانی چه اقداماتی صورت داده بودند؟

به عنوان نمونه دیگر تصمیم بعدی سرتاسر ضرر و خسارات امیز تعطیل بازار ارز توسط همین کارشناسان اقتصادی دولتی و اعلام نرخ 4200 تومانی برای ان فقط و فقط از همین مقاومت و عدم دانش کافی تیم اقتصادی دولت در مواجهه با واقعیات علم اقتصاد و عدم شناحت اقتصاد امروز ایران و دنیا سر چشمه می گیرد که نتیجه ان بدترین تصمیم ممکن برای بازار ارز بود که بسیار سریع داریم نتایج ان را حتی سریعتر از پیش بینی های اورده شده در بازار می بینیم. واقعا اتخاذ این تصمیمات خلق الساعه از عدم تصمیم گیری به مراتب خسارات بیشتری به اقتصاد کشور وارد می کند.

وقتی اقتصاد دان و تیم اقتصادی خبره ای می خواهد ثبات را به بازار ارز در یک اقتصاد بیمار با نقدینگی عظیم برگرداند و ان را کنترل و مدیریت کند باید تمام تلاش ان در تشویق افزایش عرضه و کاهش تقاضا باشد ولی همه شاهد هستیم که با تصمیم اعلامی اقای جهانگیری و تیم اقتصادی دولت به صورت اعجاب اوری دقیقا جهت خلاف این اصل اقتصادی حرکت شد! یعنی همه عرضه کننده های ارز مانند شرکت های پتروشیمی و صادر کننده ها و ایرانیان خارج و داخل کشور و ...با انکار ارزش واقعی و بازار ارز تشویق به عدم عرصه ارز خود در بازار شدند و از طرف دیگر همه وارد کنندگان رانت جویان و حتی برخی نهادها و بانک های خصوصی و البته مردم برای نجات قدرت پول خود تشویق به خرید بیشتر ارز دولتی با قیمت های تصنعی و رانتی و در نتیجه تشدید شدید تقاضا در بازار شدند که مانند یک سیکل معیوب همگی شاهد تاثیر مخرب ان هستیم و باید متاسفانه گفت اگر چرخه این تصمیم گیری های غلط به کار خود ادامه نمی داد حتی شاید می توانستیم نرخ ارز را برای مدت قابل قبولی مانند یکسال زیر 7 هزار تومان تثبیت نماییم ولی با این چرخه غلط تصمیم گیری ( که خوشبینانه ان را ناشی از بد دانشی مسئولان اقتصادی دولت به حساب می اوریم) تثبیت نرخ ارز در همین حول و حوش 9 تا ده هزار تومانی هم برای اقتصاد کشور موفقیت بسیار بزرگی است!

به عنوان نمونه دیگر از این تصمیمات قابل بحث اخیرا باز دولت با یک تصمیم فوری و مطالعه نشده ورود 1400 قلم جنس را مانند ماشین ممنوع کرده است. دولت محترم توجه ندارد با این اقدام غیر مستقیم پیغامی به مصرف کننده و فعال اقتصادی در ایران می دهد که شرایط بحرانی است. از انطرف یکی از منابع اصلی درامد دولت واردات این 1400 قلم مانند خودرو و میزان تعرفه و مالیات و گمرگی مربوط به انها است . حال سوال این است که با حذف این رقم اصلی درامد دولت چگونه می خواهد کسری بودجه و پرداخت های سر سام اور خود به برخی موسسات و نهادها و وزارت خانه های بودجه خوار را جبران کند. برای فعال اقتصادی و کارشناس اقتصادی این یعنی جبران حذف این ممر درامد دولت یا با خلق نقدینگی بیشتر و یا با گران شدن اجباری محصولات داخلی خودرو سازهای دولتی و یا فروش مهمترین سرمایه دولت یعنی دلار نفتی به نرخی بسیار بالاتر از 4200 تومان که در هر صورت کمکی به ایجاد ثبات و اطمینان به بازار و در نهایت مردم و فعالین اقتصادی برای بهبود وضع در اینده قابل پیش بینی نخواهد کرد و این دور باطل ادامه پیدا خواهد کرد.

همه این تصمیمات اشتباه از همان عدم قدرت تشخیص کارشناسی و شجاعت قبول واقعیت اقتصادی ایران امروز و نرخ واقعی دلار و اعتقاد یا امید به روانی بودن و حباب بودن وضیعت بازار ایران ناشی می شود که جالب است که حالا صحبت از جایگزینی معمار این تصمیمات وحشتناک اقتصادی به عنوان جانشین اقای سیف در بانک مرکزی می شود. معماری که در بدو صدارت او میزان نقدینگی کشور 50 درصد کل تولید کشور بود ولی در پایان صدارت ایشان این نسبت به رقم بی سابقه 110 درصد تولید کشور رسیده که در تاریخ علم اقتصاد بی سابقه است مگر در مورد کشورهای شکست خورده در جنگ مانند المان یا اقتصاد متلاشی شده مانند ونزوئلا یا زیمبابوه.

بهترین راه حل برای بازار امروز قیمت ارز این است که روند این تصمیم گیری ها را متوقف کنیم و اجازه دهیم قیمت واقعی توسط بازار کشف شود و دولت مسئول به عنوان امین ملت با فروش بزرگترین سرمایه ملت ایران یعنی دلار نفتی به قیمت بالا ولی واقعی در بازار عواید ان را به شکل عادلانه ای در میان همه ملت ایران که از این افزایش قیمت متضرر شده اند باز پخش نماید.همانطور که در یادداشت های "اقتصاد ایران، فرود نرم یا سخت" و "قیمت دلار، وزیر اقتصاد و انتظار معجزه"-شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ امده بود:

" اگر دولت سابق بعد از شش سال مجبور شد، نه از سر آگاهی و کنترل بلکه از سر ناچاری، واقعیت را بپذیرد و نرخ ارز از ۱۲۰۰ تومن به ۳۶۰۰ تومن رسید، این دولت احتمالا بسیار زودتر یعنی‌ همین حالا و یا حداکثر بعد از انتخابات (ریاست جمهوری 96) مجبور به تعدیل انفجاری نرخ ارز خواهد شد و اگر غیر از این باشد، ما باید به همه قوانین علمی‌ و حتی قانون جاذبه شک کنیم! "

بنابر این باید بپذیریم به خاطر سال ها مسامحه و ضعف مدیریت اقتصاد کشور به شدت نحیف شده و نفت حتی در صورتی که تحریمی هم نباشد دیگر قادر به جبران همه سو مدیریت ها و عدم کارکردن ها نیست. قیمت ها چنان باید اصلاح شود تا تقاضا کنترل شود و این برای احاد مردم و حتی مسئولان دردناک است ولی هر روزی که تاخیر شود امید به اصلاح و بر گرداندن اقتصاد و معیشت مردم به شرایط طبیعی مشکلتر خواهد شد و میزان دردناک بودن مشکلات بیشتر و خدای نکرده به روزی خواهیم رسید که بدن اقتصاد کشور به هر گونه دارو یا درمان مقاوم.

هنر دولت ها باید گرفتن این تصمیمات سخت و سترگ باشد که اگر غیر از این باشد دیگر هر شخصی می تواند ادعا مدیریت و اداره سیستم و دولت را داشته باشد. به عنوان یک مثال کوچک معنا ندارد که بر خورداران جامعه بابت سفر به امریکا و اروپا تا نفری 15 میلیون تومان سوبسید بگیرند ( 5 میلیون تومان بابت 1000 یورو اختصاصی به این مسافران و تا 10 میلیون تومان بابت تخصیص دلار 4200 تومانی به شرکت های هواپیمایی بابت فروش بلیط به این مسافران!) . متاسفانه می بینید که در لیست اعلامی تخصیص ارز 4200 تومانی از این موارد در حد فاجعه امیزی بسیار است که ثروت 95 درصد مردم کشور به خاطر ضعف دولت خرج درس و دانشگاه و تفریح و سرمایه گزاری خارجی ان 5 درصد برخوردار کشور می شود. حال هر نامی که به انها داده شود مانند وارد کننده تولید کننده ها با ارتباطات ویژه خودرو سازهای دولتی رانتخواران یا ژن های برتر و...

هنچنین باید اضافه نمود که همه می دانیم مثلا افزایش میزان سود بانکی یکی از راهکارهای اصلی برای کنترل تورم در سال های 92 و 93 بود ولی انتقاد اصلی این است که این سیاست هرگز نمی باید برای 5 سال ادامه می یافت و از ان بدتر اتخاذ چنین سیاستی باید همراه با سایر اقدامات و اصلاحات در سیستم اقتصادی باشد که ما هرگز شاهد هیچ تلاشی در این زمینه ها نبودیم. البته مبرهن است که وزیر سابق اقتصاد و تیم اقتصادی و اصولا دولت اقای روحانی در دفاع از خود می توانند به عدم به نتیجه رسیدن برجام انطور که انتظار می رفت یا گزارش ها و تحلیل تیم سیاست خارجی و اقای ظریف این انتظار را در تیم اقتصادی دولت ایجاد کرده بود تحت عنوان بد عهدی ترامپ یا دولت امریکا بپردازند چرا که بر اساس همین وعده های نسنجیده و غیر واقعی اقای ظریف تیم اقتصادی و دولت اقای روحانی حساب بسیار ویژه و بزرگی بر لغو همه تحریم ها در یک روز و سرازیر شدن سیل وام ها و سرمایه گذاری های خارجی و اعتبارات موسسات مالی امریکا و اروپا به کشور باز نموده بودند و تصور می نمودند به راحتی می توان همین سیاست سود بالا و تورم تک رقمی را تا 1400 و ماورا آن ادامه داد.

همین جا است که متوجه می شویم در دنیای امروز نقش سیاست خارجی و داشتن یک تیم نخبه و به روز و مطلع تا چه حد برای سایر شئونات اداره یک کشور و اقتصاد حیاتی است. به غیر از اشتباهات استراتژیک تیم سیاست خارجی کشور مانند سیمان کردن بزرگترین برگ برنده هسته ای کشور که اهمیت آن در حد همان ابزار بازدارنده اتمی کره شمالی بود با فقط یک قول و قرار 158 صفحه ای ولی بدون داشتن حتی یک امضا در سرتاسر ان حتی در حد کارمند وزارت خارجه امریکا مانند وندی شرمن و بدون مشروط کردن ان به تصویب در کنگره امریکا به عنوان یک معاهده بین المللی که دیگر هر رئیس جمهوری تازه به کار رسیده ای نتواند ان را تغییر دهد متاسفانه باید گفت علاوه بر این موارد اسیب اصلی مسئولان و تحلیلگران سیاست خارجی و اقتصادی ما این است که همچنان در سال های دهه 70 و 80 میلادی باقی ماندند و دانسته های انها نوعا در حد همان جزوات و کتاب های دانشگاهی استاتید ان سال ها است که خود باز در همانزمان چندین سال از وضیعت روز دنیا عقب بودند و متوجه تغییرات بسیار عظیم ژئو پولتبکی و استراتژیک دنیا اقتصاد و سیاست در این 50 سال نشده ایم.

فقط به عنوان یک نمونه از این عدم قدرت تحلیل حداقل 50 سال بود که سیاست اصلی و محوری امنیتی و اقتصادی امریکا و دنیای غرب بر ثبات و تضمین جریان مطمئن نفت از خاورمیانه قرار گرفته بود به این دلیل ساده که امریکا خود بزرگترین وارد کننده نفت دنیا بود. ولی در ده سال اخیر امریکا به بزرگترین تولید کننده نفت و گاز دنیا تبدیل شده و عملا با توجه به تولیدات کانادا که در حوزه امنیتی امریکا قرار دارد نه تنها دیگر وارد کننده نفت و گاز نیست بلکه به خودکفایی رسیده و هر روز بر میزان تولید و صادرات ان افزوده می شود و طبیعی است که جای بازیگران اساسی این صنعت استراتژیک به صورت اساسی متحول شده و دیگر اولویت اول امریکا نه تنها تضمین ادامه ثبات و صدور نفت ایران و کشورهای خاورمیانه نیست بلکه اولویت اصلی ان حتی کاهش و حذف شدن این تولیدات از بازار است که نتیجه ان را در سیاست ها و راهبردهای امنیت ملی و خارجی امریکا شاهد هستیم و خروج امریکا از برجام و تحریم های جدید نفتی و حتی تحرکات نظامی علیه ایران یا قطر نمودهای بیرونی این تغییرات عظیم ژئو پولتیک است که بخش اعظمی از کارشناسان و تخلیلگران از تخمین ابعاد تاثیرات عظیم ان بر سیاست های دنیا و تاثیر ان بر اقتصاد و امنیت ملی کشور و ملت ایران غافل هستند و ما تاثیر این غفلت را بر معیشت و زندگی هر روزه تک تک احاد ملت ایران شاهد هستیم.

5- تا اینجا بیشتر به مشکلات و مسایل پرداخته شد و خوانندگان به حق انتظار ارائه راهکار و راه حل دارند. تقریبا همه تا حدوی می دانیم که راه حل ها چیست ولی اوردن مستقیم انها متاسفانه می تواند منجر به مسایلی شود. بنابراین به غیر از برخی راه حل های بخشی مانند بازار ارز و تغییرات در کیفیت نیروهای تحلیل گر و مدیران اجرایی اقتصادی و سیاست خارجی که در بالا به ان اشاره شد فقط به این اشاره می کنیم که در مورد مسئله اصلی یعنی چالش ترامپ و سیاست خارجی که مستقیما در وضیعت اقتصاد و سیاست داخلی هم تاثیر گذار است که راهکار و راه حل این وضیعت مانند خود این بحران انچنان پیچیده و بزرگ است که قطعا از سطح دولت یا تیم اقتصادی یا تغییرات نفرات خارج است و برای راه حل باید توافق و درک بسیار گسترده ای از ابعاد این مسئله در سطح کل ارکان و مراکز تصمیم گیری کشور و البته مردم و جناح ها وجود داشته باشد. ولی متاسفانه بیشتر صحبتها این است که ما شاهد چنین مسایلی در تاریخ 40 ساله انقلاب بوده ایم و این فشارها را هم مانند ان مسایل قبلی می توان با مقاومت و تحمل پشت سر گذاشت.

متاسفانه در فحوای این موضع گیری ها یک ضعف ساختاری در تخمین این چالش ها متتر است. طبیعت این فشارها اقتصادی و چالش های خارجی جدید از زمانی که ترامپ وارد صحنه سیاست امریکا شد و در واقع بالا کشیده شد همانطور که در یادداشت "پوتین، نتانیاهو، ترامپ و امنیت ملی‌ ایران" اورده شده بود با تمام فشارهای پیشین متفاوت است و در اقتصاد یا سوریه یا همراهی روسیه با نتانیاهو و امریکا در مورد جایگزینی نفت ایران و... شاهد ابعاد سرعت گیرنده ان هستیم. به همین دلیل است که نحوه برخورد ما با این برنامه ها نیز باید از اساس با موارد مشابه متفاوت باشد. سخت است ولی برای نجات کیان میهن بازنگری اساسی در سیاست ها و مواضع حتی به صورت استراتژیک از جنسی که کره شمالی صاحب موشک قاره پیما و بمب اتمی و هیدروژنی اتخاذ نموده غیر قابل اجتناب است.

اجازه دهید با زبان دیگر و به تناسب این روزها و بازی های جام جهانی مسئله را توضیح دهیم.اغلب دوستانی که بر مقاومت تاکید می کنند جنس فشارهای کنونی را با بازی فوتبال اشتباه می گیرند. در بازی فوتبال اگر تیمی 90 دقیقه تلاش و مقاومت کند می داند که در پایان 90 دقیقه به نتیجه مطلوب می رسد. ولی در این فشارهای کنونی نه تنها 90 دقیقه یا سقف زمانی تعیین نشده بلکه از نظر رقیب ان 90 دقیقه بدون وقت اضافی یا ضربات پنالتی باید انقدر ادامه پیدا کند تا نتیجه مطلوب او حاصل شود و در این راه از هیچ قاعده خاصی مانند محدود بودن میزان تعویض ها و کمک های داوری و تیم ناظر بازی هم تبعیت نمی کند و اعتقاد دارد با توجه به پشتوانه اقتصادی و سیاسی که دارد می تواند اندازه چند تیم هم تعویض کند تا به به نتیجه مطلوب برسد.

از طرف دیگر دوستانی که این دور تحریم ها را با دور قبلی مقایسه می کنند به صورت کلی متوجه تفاوت ایران امروز با ایران سال 91 نیستند. در ایران سال 91 ما 5 سال از سال 1385 تا 1390درامد بالای 100 میلیارد دلاری داشتیم و در سال 1390 درامد نفتی ما به رقم تاریخی 130 میلیارد دلار رسیده بود. در سال 91 نسبت نقدینگی به تولید کشور 60 درصد بود نه 110 درصد. در سال 91 هنوز سیستم بانکی و صندوق های بازنشستگی و کارخانجات و انبارهای ما هرگز به مانند امروز اسیب پذیر و دچار بحران نبود. در سال 91 دشمن ما تجربه برخورد با منافذ تحریمی در اطراف ایران را نداشت و ازان مهمتر به خاطر دور قبلی تحریم مانند امروز اقتصاد ما چنین نا شفاف ( برای دور زدن تحریم ها که خود باعث فاجعه های بسیار مانند بابک زنجانی و رضا ضراب و سیل اختلاس و سو استفاده از این اب گل الود تحریم بود) نبودیم و از همه مهمتر در سال 91 ما هرگز برای تقریبا شش سال درگیر حمایت و پشتیبانی از دوستان خود و محور مقاومت و هزینه های غیر قابل اجتناب اما بسیار سنگین ان برای مجموع اقتصاد کشور نبودیم و البته با اوبامایی طرف بودیم که هر چند در استراتژی تفاوت اساسی با ترامپ یا هیلاری کلینتون نمی توانسته داشته باشد اما به صورت شخصی با نتانیاهو مشکل داشت نه با ترامپ تک ماموریتی که توسط نتانیاهو و لابی اسراییل و برای ماموریت فشار به ایران و حمایت از اسراییل بالا اورده شده است.

دوستانی هم که از طرف مقابل و به عنوان منتقد راه حل مذاکره با امریکا مانند کره شمالی را توصیه می کنند باز نشان می دهند که هیچ شناختی از سیاست بین الملل ندارند. همانطور که در یادداشت "کیم عاقل, ترامپ عاقل تر‎" به تفصیل توضیح داده شده بود این دوستان متوجه نیستند بعد از اشتباه استراتژیک تیم مذاکره کننده مورد حمایت ان ها در سیمان کردن اراک بدون الزام و تاکید به حل همه مشکلات و همچنین برنامه ترامپ برای جایگزینی نفت ایران با شیل نفتی اصولا دیگر ترامپ نیازی به مذاکره از نوعی که با کره شمالی داشت با ایران ندارد. اصولا باید گفت اگر انتخاب استراتژیک ایران در گسترش صنعت غنی سازی اورانیوم با ان وضیعت قابل بحث و حتی رد شدن است ولی بعد از ان سیمان کردن اراک و تعطیل صنعت هسته ای به شکلی که در برجام اتفاق افتاد به مراتب اشتباه استراتژیک بزرگتری بود.

ما از هر طیفی چه طرفداران نظرات اقای جلیلی و غنی سازی چه طرفدارن اقای ظریف و دولت روحانی باید بپذیریم که بزرگترین تغییر منفی استراتژیک بر جایگاه قدرت ملی کشور که شخصا اعتقاد دارم هنوز به ابعاد و عمق تاثیرات ان بر قدرت ملی کشور درست پرداخته نشده یعنی با سیمان کردن اراک به صورت اساسی نحوه وسطح بازی و جایگاه کشور ما در میز مذاکرات دچار نزول چند پله ای شده است.اطمینان داشته باشید که با وجود نیروگاه اراک حتی اگر ترامپ به جای اوباما بود باز ما شاهد برجام می بودیم و بعد از سیمان اراک حتی اگر ما شاهد اوباما یا هیلاری کلینتون بودیم باز ما کماوبیش با همین سیاست های ترامپ از سوی انها هم روبرو بودیم. اگر می بینید که ترامپ حاضر شده است با کره شمالی مذاکره کند و به او بگوید همه شرایط کره شمالی را می پذیرد تنها به شرطی که کره شمالی از گسترش و نگهداری این ابزار چشم پوشی کند فقط به این خاطر است که کره شمالی موشک ها و ابزار باز دارنده اتمی خود را هنوز سیمان نکرده و با ان برگ برنده به دنبال حل همه مشکلات خود و در واقع گرفتن امتیازات فراوان اقتصادی و سیاسی از امریکا و کره جنوبی و ژاپن و با نقش افرینی چین به عنوان بزرگترین متحد خود است. ولی متاسفانه بعد از سیمان اراک ترامپ(یا اوباما و کلینتون!) دیگر نیازی به مذاکره با ایرا ن ندارد و بزرگترین متحد ما در عرصه سیاست خارجی یعنی روسیه برخلاف مورد رابطه مسنحکم کره شمالی و چین خود یکی از کشورهایی است که از خارج شدن ترامپ از برجام و بر گشت تحریم نفت و گاز ایران از بازار بیشترین سود را می برد.در واقع به همین دلیل است که وزیر خارجه ترامپ ( به نمایندگی از نتانیاهو)شرایطی برای مذاکره با ایران اورده که عملا این اطمینان حاصل شود که ایران هرگز امکان ورود به مذاکره و مصالحه با امریکا و ترامپ را نداشته باشد و برنامه استراتژیک تضعیف ایران و خارج شدن نفت ان از بازار انرژی مانند مورد ونزوئلا ادامه می یابد.

به هر حال در کشور حالابه عنوان یکی از راه حلهای بخشی همه به دنبال تغییر تیم اقتصادی و تیم سیاست خارجی هستند غافل از ان که معمار اصلی شرایط کنونی در دور اول دولت اقای روحانی خود از صدارت و مسئولیت وزارت اقتصاد در دور دوم شانه خالی نمود و عملا اقای سیف یا هر کسی که جای ایشان بیاید کار چندانی نمی تواند بکند و به قول معروف خسارات وارد شده است ولی باز این به معنی بیهوده بودن تغییر این تیم و تیم سیاست خارجی که نتیجه وعده ها و بینش انها را در برجام می بینیم نیست. مهمترین تاثیر تغییر ان خواهد بود که برای یکبار در ایران مسئولان متوجه می شوند که اگر سیاست اقتصادی انها شکست بخورد یا مذاکرات و برجام انها شکست بخورد باید مسئولیت ان را قبول کنند نه اینکه همه بگویند از ارزشهای انهای چیزی کم نمی شود و زحمت بسیار کشیده اند. مانند مورد رئیس حمهور پیشین که عده ای از دوستان می گویند از 5 صبح تا نیمه شب فعالیت داست. تصور می کنند مدیریت کلان یعنی انجام کار به عنوان یک کارگر ساده کشاورزی یا ساختمانی! تا زمانیکه مسئولان و مدیران ما نگران بازخواست و پاسخگویی در مورد نتایج سیاستها و برنامه های خود به پیشگاه ملت نباشند هیچ اینده روشنی در جهت حل این بد سوادی ها و سو مدیریت ها را در کشور شاهد نخواهیم بود و تغییر مدیران اگر به معنای پاسخگو کردن انها باشد می تواند مثمر ثمر باشد ولی اگر به معنای دادن پست سفارت در لندن و پاریس و توکیو باشد داستان همین است که می بینیم.

و در انتها یک جمله به عنوان مخلص کلام : کشورها با دوستان و متحدان خود صلح نمی کنند بلکه با دشمنان و رقبای خود صلح می کنند و شجاعتی که برای صلح و همزیستی با کشورهای دشمن و رقیب و تغییر در رویه ها و سیاست ها با توجه به جمیع جهات نیاز است اگر به مراتب از شجاعت مورد نیاز در میدان نبرد تن به تن و اداره کشور بر اساس رویه های ده ها سال گذشته که گذشت زمان ناکارامد بودن ان ها را ثابت کرده است بیشتر نباشد قطعا کمتر نیست.

بنابراین حال که نیروگاه اراک و صنعت غنی سازی را به عنوان برگ های برنده در هر مذاکراتی با ساده انگاری غیر قابل باور تیم سیاست خارجی از دست دادیم برای جبران ان مهمترین تغییر و شروع برای بهبود دست ما در هر مذاکراتی همراه کردن پیش از بیش مردم ایران با حاکمیت و کاهش این فاصله است چه می خواهد تغییرات در مدیریت ها باشد چه می خواهد به ظاهر مسایل پیش پا افتاده و غیر مرتبطی همچون اجرای کنسرت برای جوانان یا حضور در ورزشگاه یا باز گذاشتن فضای مجازی و باز کردن فضا برای منتقدان و اندیشمندانی که دقیقا مانند ما نمی پوشند یا فکر نمی کنند ولی برای وطن برادری خود را ثابت کردند باشد. شاید دوستانی بگویند مگر مشکل ما کنسرت و ورزشگاه و فضای مجازی است؟ این دوستان متوجه نیستند که برای هرگونه اصلاحات واقعی اقتصادی و حل مشکلات و روبرو شدن با چالش های داخلی و خارجی لازم است یک جامعه ضابطه مند و قانون مدار داشته باشیم. توجه به این مسایل از جهت احترام به اصل قانون مندی و ضابطه مندی است نه صرف کنسرت یا حضور در ورزشگاه یا حق انتقاد. از این ضابطه مندن و قانون مداری است که با همراه کردن هر چه بیشتر همه طیف های فکری جامعه و به خصوص جوانان می توان برگ برنده قویتری حتی از نیروگاه اب سنگین اراک یا ابزار بازدارنده اتمی به وجود اورد که متاسفانه هیچ حرکت معنا داری مبتنی بر اگاهی و قبول واقعی لزوم این تغییرات در این جهت حتی از سوی ریاست جمهور و دولت محترم مشاهده نمی شود و بیشتر به جنبه تبلیغاتی ان در رقابت بی پایان جناح ها برای انتخابات پیش رو پرداخته می شود.