حال و روز نقد در سرزمین ما خوب نیست. نقد که نه، بیشتر نق است تا آن نقد راستین.  نقد خوب است اما برای دیگری ! کور خود هستیم و بینای دیگران ! خدا نکند سریال و برنامه یا مستندی ساخته شود و بخشی از حقیقت را به تصویر بکشد آن وقت است که صدای رسانه های حامی یک جریان بلند می‌شود و به زبان طعنه و کنایه و همان هجو گویی های معروف ما ایرانیان نقد نقاد را به سخره می گیرند و با تیغ خصم بر آن می تازند از سوی دیگر سخنگویان جریان نقد شده از پس و پیش با همان ادبیات، فقط کمی فاخرتر شروع به تکذیب و تخریب نقد و ناقد می‌کنند یا در بهترین حالت ناقدان را به رعایت مصلحت و سکوت دعوت می‌کنند حال آنکه به قول  شریعتی « هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست». یا به قول شهید بهشتی که از چهره های برجسته مکتبی و انقلابی و فقاهت شیعه بود: «هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی، شرایط فوق العاده و غیرعادی و... حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد، این دگم است...»

بر رسانه‌ها و مطبوعه‌های حامی جریان ها که حرجی نیست... اگرچه آنها نیز همچون مسولان و بسیاری از صاحبان قلم و تریبون خود را مدافع نقد می نامند اما به واقع نقد خوب است ولی برای جناح رقیب. سالها است که به بهانه های مختلف همچون مصلحت نیست و منافع ملی در خطر است و مسائلی از این دست چشم بر بسیاری حقایق بستیم و از قضا نتیجه ای حاصل نشد جز آنکه امروز شاهد باز شدن زخم ها و دمل هایی باشیم از فساد و رانت و سر بر آوردن آقازاده های رانتی و دادگاه های رسیدگی به مفاسد آنها. نام‌هایشان یکی پس از دیگری افشا می شود و دادگاه هایشان تیتر یک رسانه ها . شهرک ها و ویلاهای اشرافی چون باستی هیلز لواسان و پروژه های عظیم اقتصادی و ملکی را با همان روش های مرسوم رانتی می سازند و تصاحب می کنند و این روزها در دادگاه ها در کنار متهمان دیگر که لباس زندان به تن دارند حاضر می شوند اما با کت و شلوار و لباس رسمی! آیا نقد درون گفتمانی و نقد خود و جریان خود خلاف مصلحت است یا رویش قارچ گونه مفاسد و آقازاده های رانتی زیر چتر سکوت مصلحت آمیز؟ گویی برای بسیاری از این جریان ها  منافع فردی، گروهی و جناحی ارجح است بر هزینه ریزش سرمایه های اجتماعی نظام و حتی جناح سیاسی منسوب به آن.

هرچند نمیتوان یک سویه به قاضی رفت و شیوه و آداب نقد و نقادی را از یاد برد . چه بسیارند نقد هایی که به واقع نق هستند و آمیخته با اغراض جناحی و حتی فردی. تعریف نقد اصیل خود منظومه ای بلند را می طلبد و بحثی جدا اما هیچ نقدی صادقانه تر از آن نیست که انسان در برابر آینه بایستد و خود بر خویشتن خویش نظاره کند و پیش از دیگری خود به حال خویش نظر افکند هرچند به اینجا که می‌رسم می‌بینم انسان اگر دچار نارسیسیت و خود حق پنداری و خودشیفتگی باشد آنچه در آیینه می بیند چیزی نیست جز حسن و زیبایی؛ کمی واقع بین باشد از آینه ایراد می‌گیرد و از کنارش عبور می‌کند یا احتمالا آن را می‌شکند.

عده ای همه چیز را با خط کش های جناحی می‌سنجند و با نگاه صفر و صدی به مسائل نظر می‌کنند. قریب به یک ماه از پخش یک سریال جنجالی از صداوسیما گذشته است و مطمئنا بسیاری از مسولان منتقد آن را ندیده اند و همچنین اهالی رسانه، چرا که مشغله کاری مجالی برای تماشای سریال برای آنها باقی نمی گذارد. اما همچنان برای کنایه و طعنه به رقیب سیاسی از نام آن استفاده می‌کنند حال آنکه نه می شود منکر وجود حوادثی شد که آنجا روایت شد و نه می شود مهر تایید زد بر هرآنچه که روایت شد. البته پای منافع فردی که در میان باشد یعنی همان فامیل زادگانی که به لطف رشد زیر سایه رانت و خانواده ای با ژن خوب صاحب مناصب و پست های حتی من در آوردی شده باشند، شاید حمله مناسب ترین دفاع باشد.

هرچه در اطراف خود و رسانه های به ظاهر مستقل نظر می اندازیم استقلال به معنای واقعی را نمی بینیم. باز  هم گلی به گوشه جمال آن ها که جهت گیری سیاسی خود را انکار نمی کنند. همه چیز آمیخته با درصدی وابستگی است، خواه وابستگی جناحی باشد خواه منافع فردی . در این شرایط نه کسی نقادی دیگری را بر می‌تابد و نه نقد از خود را . مسولان هم که خود با همین فرهنگ نقادی موجود رشد کرده اند؛ در عمل نقد را پس می زنند و در حرف آن را پیش می کشند و به استقبالش می روند. و اینگونه است که ما بجای بزرگداشت و نکوداشت فعالان سیاسی و اقتصادی باید شاهد برگزاری دادگاه رسیدگی به تخلفاتشان باشیم!