یادداشت روز تابناک تبریز،
. آنچه برایم جالب توجه است فوبی کاندیداها از رنگی شدن است . آنها گوئی از همه رنگ ها گریزان اند و می ترسند که انگ یک رنگ مشخص سیاسی را بخورند.
کد خبر: ۸۰۳۳۸۹
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۱ 06 December 2019

1-طرح این شعار نیچه گونه جسارت زیادی میخواهد ، نه از این روی که توان اثبات آن را نداشته باشم ، بل از این روی که نیازمند بسط و شرح مولفه ها و مقدمه های زیادی است که از حوصله یک مقاله ژورنالیستی خارج است. لذا می طلبد تا اندیشمندان و نویسندگان حوزه علوم سیاسی که در ایران دوران فطرتش را می گذراند ، در این باب قلم فرسائی نمایند تا زوایه های مغفول آن منکشف شود.


2-منظورم از سیاست ، تقسیم بندی کلاسیک دوقطبی فعالین سیاسی، نخبگان و هواداران دو طیف عمده اصلاح طلب و اصولگرا در کشور است (چپ و راست سابق –دوم خردادی و محافظه کار –اصلاح طلب و اصولگرا )


شاهد سخنم را نه شعارهای کف خیابانی ، بلکه چند قدمی صندوق های رای میگیرم. چند روزی است که به صرف وظیفه خبرنگاری ، در فرمانداری تبریز ، رحل اقامت موقت دارم و از نزدیک شاهد موضع گیری های کاندیداهای علاقمند به حضور در مجلس هستم. آنچه برایم جالب توجه است فوبی کاندیداها از رنگی شدن است . آنها گوئی از همه رنگ ها گریزان اند و می ترسند که انگ یک رنگ مشخص سیاسی را بخورند. ساکنان مرکزی اردوگاه های اصلاح طلب و اصولگرا ، هرچند از مستقل بودن خود از باندهای سیاسی با افتخار سخن می گویند ، اما صدای ترس شان از همین انتصاب ها شنیده میشود. آنها شاید به فریادهای اصلاح طلب ، اصولگرا دیگه تموم ماجرا در دی ماه 96 نظر می کنند و بعد از افتخارآفرینی نظام تدبیر کشور در قالب شورای سران قوا در مساله بنزین ، این نگاه نفرت آمیز مردم از یکی بودن این جناح در سرکوب مطالبات مردم را بخوبی درک میکنند و هیم نفعل و انفعال سیاسی است که مرگ این تقسیم بندی سیاست را فریاد می زند.


اگر سیاست کلاسیک تا قبل از بحران بنزین 98، امکانی برای بازآفرینی و احیای خود داشت و سران این دو قبیله این امید را داشتند که بازهم با همکاری(رقایت صوری) نانوشته و ناخوانده خود ذیل سه ضلعی تطمیع و تحریک و ترساندن مردم ، بازهم صندوق ها را پر از نتایج درخشان برای ژن های خوب خود کنند و به وقت منافع باندی و شخصی همه مطالبات حق و ناحق مردم را وجه المصالحه نمایند ، اما این بار فضای صورت بندی کلاسیک سیاست در ایران به قدری دچار وحشت از آگاهی مردم شده است که گرم شدن آن نیازمند چیزی شبیه معجزه است .


بحران بنزین 98 ، همه مناسبات و دانسته های سیاسی را نقش بر زمین زد و به نخبگان این علم یاد داد که باید برای تدبیر مدن(سیاست با تعریف افلاطون) نقشی نو براندازند . اینکه این پایه های خراب خانه سیاست فعلی کجا فرو خواهد نشست ، و از خرابه های آن چه منزلی با چه مولفه و مختصاتی خلق خواهد شد، اقلا خارج از تصور صاحب این قلم است اما آنچه به چشم خود دیدم به من آشکارا می گوید ، سیاست کلاسیک مرد. نه امروز که در آخر آبان 98 .


چه اینکه راس جناح اصلاح طلب به یک قرائت کیهانی اصیل رسیده بود و از آشوب و فتنه سخن می گفت و وکیل شان که هم با سرهنگ ها، مثلا سر جنگ داشت از پخش اعترافات تلویزیونی اشرار سخن می گفت. هرچند احزاب چند نفره بیانیه هایی کشکی هم صادر می کردند و روزنامه ننفرت پراکن سازندگی، به قلم محکومین فتنه ، سرمقااله های حسین شریعتمداری را به چاپ می رساندند.


بله ، مردم در دی ماه 96 به چشم خود دیدند که اگر به منافع مادی و میزهای قدرت گردانندگان سیاست کلاسیک در ایران نگاه چپی انداخته شود، مردم ،نه تنها در خیابان که در خانه هایشان نیز تادیب خواهند شد . در آبان 98 اما پرده رسوایی در ترازی بالاتر افتاد و همگان دیدند که آنچه برای باندهای چپ و راست مهم است حفظ همین صورت بندی است. حفظ همین دعواهای صوری است که البته درتهران ترسیم میشود و نمایندگان استانی و شهرستانی نیز گاه گداری سنگی به هم می اندازند غافل از اینکه داخل یک بازی محقرانه ایفای نق می کنند. مثلا اینکه عده ای در حصر باشند تا رئیس جمهور به همراه اصلاح طلبان ، با کارت آنها بازی کند ، و درطرف دیگر اصولگرایان ضمن انتقاد از دولت و نشاندن خود در کنار مردم فقیر ، اصل قدرت را توسط دولت پنهان خود ، در قبضه داشته باشد، بخشی از همین بازی است.


وه که چه زیباست ، اینکه پرده ها فرو افتد و کاسبان سیاست که کاری جز فروختن آمال و آرزوهای مردم به باندهای قدرت و در مقابل خرید چند صباحی حکومت بیشتر هستند ، عریان تر دیده شوند . چه هیاهویی به پاست ، نه در فرمانداری تبریز ، بلکه در دل نخبگان سیاسی که قاعده اخلاق ، کار سیاست ورزی را برای آنها تنگ کره است . چه بگویند از این همه فریبی که بدست آنها صورت پذیرفته و ملتی که اغفال شده اند تا مطالبات آنها ، کارت بازی دلالان سیاست باشد و بدتر از همه اینکه متاسفانه نظام جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی به عنوان متهم شناسانده میشود. شرم آنها پذیرفتنی است از این همه فریب کاری و دلالی که بواسطه آن همه مطالبات 30 ساله مردم ، از یک پرونده به پرونده دیگر منتقل میشود و بدون حل و فصل مشکلات مردم ، این چرخه های ناامید سازی همچنان ادامه دارد.
بله وقت آن رسیده است فریاد زنیم کاخ سیاست کلاسیک در حال فروپاشی است بطوریکه خرابه های آن را میتوان آرام آرام مشاهده نمود اما اینکه در این برهه حساس مردم تصمیمی خواهند گرفت نیازمند بررسی های بیشتر است .
غلامرضا منصوری

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :