سفر حسن روحانی رئیس جمهوری به ژاپن، در شرایطی انجام می‌شود که کشورمان طی ماه گذشته، رویداد اجتماعی-سیاسی بزرگی را از سر گذراند. آشوب های آبان ماه در واکنش به سیاست افزایش بهای بنزین، در نوع خود، سلسله تاثیراتی را در وجوه حاکمیتی ایران خاصه در وجه سیاست خارجی برجای گذاشت.

پس از فروکش کردن قطعی آتش اعتراضات، به نظر می رسد که دو نگرش کلی درباره نوع برخورد با جمهوری اسلامی ایران در ایالات متحده شکل گرفته باشد؛ اول محافل نزدیک به لابی های اسرائیلی که معتقدند شورش ها، محصول و نتیجه سختگیری‌های بین‌المللی بوده و بنابراین روند تداوم فشارها در قبال تهران باید تداوم یابد و دوم، چهره های نزدیک به کاخ سفید که نگاه امیدبخشی به تاثیر بیشتر تحریم‌ها نداشته و باور دارند که زین پس، باید مسیر تعامل و تسامح با هدف کنترل و نظارت بیشتر بر عملکرد ایران در پیش گرفته شود؛ توئیت معنادار ترامپ در روز تبادل دکتر «مسعود سلیمانی» با «ژیو وانگ» که به طور معناداری، امکان معامله با ایران را پیش کشید یا اظهارات چندی پیش «برایان هوک» که تاکید کرد آمریکا در پی تغییر نظام سیاسی در ایران نیست، همگی می‌توانند مدلول های قابل استنادی برای پا پس کشیدن گروه دوم از سیاست فشار حداکثری خود باشد.  

در داخل کشور اما شرایط به گونه دیگری پیش رفته است. بلافاصله پس از پایان آشوب ها، چند تن از مقامات اجرایی کشورمان از جمله معاون اول رئیس جمهوری و حتی خود رئیس جمهوری، به دفعات، مستقیم یا غیرمستقیم، در تریبون های مختلف پالس های مثبتی را برای احتمال از سرگیری مذاکرات، به طرف مقابل ارسال کردند. در بررسی چرایی این رویکرد، بسیاری سختی شرایط دولت «تدبیر و امید» و کوشش جهت رستن از این شرایط را مهم ارزیابی می کنند. هر چند علت بخشی از این سختی ها، متاثر از فشارهای خردکننده آمریکاست لیکن چنین مهجوریتی، علت عمده ای هم دارد و آن وضعیتی است که من از آن به عنوان «بی‌پروژگی دولت» یاد می‌کنم.

دولت اعتدال امروز در حالتی گرفتار است که برای ادامه مسیر خود، ایده و پروژه تعریف شده و مشخصی ندارد و به نوعی مردم، نخبگان و نیروهای اجتماعی در پیگیری مطالبات شان، حالت کج دار و مریز و انتظار را پشت سر می گذارند. کاهش محبوبیت اجتماعی و رویگردانی تدریجی حامیان نیز مزید بر علت شده تا متنفذان نهاد ریاست جمهوری در فاصله کمتر از 2 سال مانده تا پایان حضورشان در مسند قدرت اجرایی، بار دیگر و با هدف موثر جلوه‌دادن و توانایی پیش‌برندگی امر مذاکره، «سرزمین آفتاب» را برای سفر دیپلماتیک حسن روحانی انتخاب نمایند؛ سرزمینی که از قضا دروازه ایالات متحده در شرق نیز محسوب می شود. 

از سوی دیگر، حامیان اصلاح طلب دولت با غایت پیشبرد پروژه مذاکرات، به مدد قدرت پروپاگاندای خود مشغول متهم نمودن رقیب به مانع تراشی و کارشکنی در امورات اجرایی کشور هستند. این در حالی است که الیت‌های تجدیدنظرطلب، طی هفته های سپری شده، برای در امان ماندنِ شانیت اجتماعی خود، در آستانه انتخابات مجلس یازدهم، سخت ترین حملات را علیه شخص حسن روحانی و اطرافیان او ترتیب داده اند که عیان ترین آن، درخواست رسمی عباس عبدی تحلیلگر شهیر اصلاح طلب برای استعفای زودهنگام رئیس جمهوری بود.  

باید دید کشتی دیپلماسی دولت که هم اکنون در شرق آسیا لنگر انداخته، آغازگر روندی تازه برای پاستور خواهد شد یا وضعیت سکون کنونی، چشم انداز کشور تا 2 سال آینده خواهد بود. با توجه به آنچه عرضه شد، گزاره دوم قریب تر به نظر میرسد مگر آنکه سیاست در کاخ سفید و اروپا، کشتی بان دیگری را به خود ببیند.