ریاست بر صدا و سیما یعنی یک مدیریت فرهنگی و رییس آن باید علاوه بر داشتن شخصیت و دغدغه های فرهنگی دارای تشخیص هنری و آشنایی با تاریخ هنرهای نمایشی باشد. اگر چنین شخصیت یا چنان آشنایی ندارد باید خود را کاملا و دایما مورد مشورت این دست از کارشناسان قرار دهد و به نظر آن ها تمکین کند. حتی اگر انتظارت را پایین تر از این بیاوریم باید بگویبم دستکم معاونت های اصلی صدا و سیما باید ویژگی های مورد اشاره را داشته باشند.

اگر چنین ویژگی هایی وجود داشته باشد مدیران کلان صدا و سیما با امور فرهنگی و هنری مانند مجتهدی مسلط برخورد می کنند که دقیقا حکم هر مساله را می داند و برای تک تک فتاوایش استدلال و سخن شنیدنی و مقبول دارد. چنین مدیرانی حتی اگر نتوانند مخالفین شان را قانع کنند، اهل فن چنین عدم توفیقی را نه به ضعف و ناتوانی آنها بلکه به نوعی اختلاف علمایی میان کارشناسان تعبیر می کنند‌ که امری معمول و متعارف در همه مباحث و مدیریت های تخصصی است.

اما اگر چنین بضاعتی در سطوح مدیریتی نباشد این مدیران نه تنها به دلیل مسلط و متخصص نبودن در حوزه کاری خود مکررا اشتباه می کنند ( نفس اشتباه ملاک نیست چرا که امری محتمل در همه مدیریت هاست) بلکه در دفاع از خود نیز ناتوان ظاهر می شوند و گاه حتی با جو روانی و سیاسی ایجاد شده علیه حوزه زیر مجموعه خود همراهی می کنند و در انتقاد از کسانی که این اشتباه را مرتکب شده اند ( و در واقع از خود ) چنان راه افراط را می پیمایند که مخاطب انگشت به دهان می ماند که پس تا حالا کجا بوده اند و چه می کردند و این نفس گرم چرا تا حالا در کسی ندمیده بود؟!

ماجرای انتقادات به پایتخت ۶ و به خصوص قسمت پایانی آن مصداق روشنی از وضعیتی است که در بالا ترسیم شد. همه می دانیم که تولید آثار نمایشی در تلویزیون از نظارت های سختگیرانه ای عبور می کند و از مرحله نگارش تا تولید و پخش از زیر چشم کسان زیادی می گذرد. چنانکه گفته شد هر مجموعه ای با سختگیرانه ترین نظارت ها هم ممکن است اشتباه کند اما نوع اشتباه ( فاحش یا قابل چشم پوشی بودنش ) و نوع برخورد با آن معمولا شاخص مهمی است که نشان دهنده عیار تخصص و کاربلدی مدیران آن مجموعه است. بنابراین پذیرفته و پسندیده نیست که پس از اوج گرفتن انتقادات به سریال از قضا موفق و در مجموع قابل دفاعی که از همه خان های نظارتی نیز گذشته است همنوا با منتقدان و بلکه جلوتر و داغ تر از آن ها بدویم تا آنجا که به دنبال " ستون پنجم نفوذی" برای توجیه این اشتباه باشیم!

تردیدی نیست که پایتخت ۶ در میان سایر قسمت های تولید شده این سریال محبوب در طی سالهای گذشته، ضعیفترین بوده است‌ و از لحاظ غنای محتوایی نیز همین وضعیت کم و بیش در قسمت های بعدی نسبت به قسمت های قبلی برقرار است. یعنی به مرور عنصر جذابیت و کمدی بر محتوای آموزنده و اخلاقی این سریال موفق پیشی گرفت. البته در میان بزرگترین تولیدات نمایشی ادامه دار در دنیا نیز این فراز و فرودهای فرمی و محتوایی رخ می دهد و بدون این مقایسه هم به طور طبیعی هر اثر نمایشی مجموعه ای از قوت و ضعف است و صرف انتقاد به ضعف ها دلیلی برای چنین تاختنی نیست. بنابراین حتی اگر اشتباه پایتخت را در قسمت پایانی فاحش بدانیم طبیعتا بهتر بود رییس صدا و سیما در برخورد با سریال پایتخت به جای خودزنی و مطرح کردن "ستون پنجم" دشمن خیلی معقول و سنجیده امکان اشتباه و ضعف را در یک اثر موفق و جذاب می پذیرفت و بدون اینکه تحت تاثیر جوسازی ها قرار بگیرد ( که امری متفاوت از نقد یا حتی هجمه های کارشناسانه است ) دستور مواظبت بیشتر می داد.

آنچه باید مشخصا درباره خطای مورد اشاره در قسمت پایانی پایتخت - که انگیزه اصلی دستور عجیب رییس سازمان صدا و سیما بوده است- گفت، این است که نه تنها در سینما بلکه در خود آثار نمایشی تلویزیون نیز در طول همه سال های پس از انقلاب ارجاع به آثار نمایشی قدیمی و برخی کاراکترهای به یادماندنی آنها به کرات وجود داشته و از قضا بازیگر و کاراکتر مورد ارجاع پایتخت نیز پای ثابت اغلب این ارجاعات و اشارات بوده است! پس صرف این ارجاعات همیشه وجود داشته و اگر کسی آن را برای مخاطب عام رمزگشایی نکند چه بسا چنین حساسیتی را هم برنیانگیزد.

بنابراین جدا از برخی نقدهای فرهنگی که بدرستی به حساسیت های اخلاقی اشاره دارند، برخی جوسازی های سیاسی نیز در حوزه فرهنگ و هنر از نظر اهالی این حوزه دور نمی ماند . مثلا این طعنه مورد اشاره برخی فرهنگ ستیزان سابق و مدعیان امروز که صدا و سیما برای افزایش آگهی خود بهتر بود اصل فیلم قدیمی یاد شده را پخش می کرد (!) در حالی است که مجموعه پایتخت بدون این خطاها نیز یکی از موفق ترین تولیدات نمایشی تلویزیون (اگر نگویم موفق ترین) از لحاظ جذابیت و ظرفیت جذب آگهی است و نیت خوانی صورت گرفته درباره انگیزه گنجاندن چنین صحنه هایی به کلی از مرحله پرت است. باید از این دست سیاست پیشه های فرهنگ ستیز پرسید آیا تمام جذابیت و موفقیت سریال پایتخت در همان صحنه مورد اشاره منتقدان است؟

نکته جالب تر در این میان این است که چنین بهانه سازی های سیاسی در حوزه فرهنگ در حالی است که برخی از این مدعیان خود همواره منتقد پدیده «بولتن نویسی» در حوزه فرهنگ و هنر بوده اند. انتقادی که البته کاملا بجاست اما قبل از هر چیز باید دامن خود منتقدان از آن پاک باشد !