عملیات نجات تهران
اگر متولد دهه 60 و بعد از آن باشید، احتمالا یادتان نیست روزهایی را كه فرقی نمیكرد كجا هستید و هر لحظه ممكن بود بمبی كنار دست شما منفجر شود. حالا چه در بازار باشید یا بیمارستان و هر جای دیگر. این قصه كاملا واقعی برای سالهای نه چندان دوری است كه خیلی از مردم تجربهاش كردهاند. ناآرامی و تشویشی كه البته به لطف قهرمانهای آن دوره، نمیشود گفت ساده اما بالاخره به پایان رسید تا دیگر هر روز از اینطرف و آنطرف منتظر خبر ترور و بمبگذاری را نباشیم. همه اینهایی كه گفتیم دستمایه داستان «شاهرگ» شده است، سریالی كه از امشب به كارگردانی جلال اشكذری و تهیهكنندگی محمدرضا شفیعی، ساعت 21 و 30 دقیقه روی آنتن شبكه دو میرود.
در این مجموعه به قول كریم لكزاده، نویسنده سریال تلاش شده تا به دور از شعارزدگی و موارد اینچنینی، بیننده بخشی از تاریخی باشیم كه بر مملكتمان گذشته است. ما هم در ادامه به سراغ برخی از عوامل آن رفتیم تا كم و كیف این قصه را از خود آنها جویا شویم.
قصه چیست؟
داستان كلی شاهرگ همانطور كه كوتاه از آن گفتیم در یك خط این طور تعریف میشود: در سالهای نا آرام پس از انقلاب در سال ۶۰، گروه ویژهای برای یك عملیات بزرگ فراخوانده شدند. این گروه مسؤولیت بزرگی به عهده دارند؛ چراكه عقربههای چندین بمب در تهران در حال حركت است. حسین پاكدل در این مجموعه نقش یكی از شخصیتهای محوری سریال به نام پرتو را بازی میكند. نیما رئیسی هم در نقش محمدعلی و یكی از اعضای گروه عملیاتی است، گروهی كه در كنار عباس غزالی در نقش فرخ و مهدی سلوكی كه نقش ابراهیم را به عهده دارد، تكمیل میشود. سیروس گرجستانی هم پدر محمدعلی قصه و فریده سپاهمنصور هم مادر اوست.
علاوهبر اینها مسعود فروتن، امید روحانی، عطا عمرانی، محسن بهرامی، افسانه كمالی، سید مریم موسویان، حلیمه سعیدی، فریده دریامج، سوسن مقصودلو، سام قریبیان، سیدجواد هاشمی، آزاده زارعی و سپیده خداوردی هم بازیگران دیگریاند كه در این مجموعه حضور دارند. چهرههایی كه برخی از آنها طعم آن روزها را چشیدهاند و برخی دیگر بهواسطه شنیدهها به آن مقطع وصل شدهاند.
** گفتم شعار ندهید!
فریده سپاهمنصور در گپ كوتاهی كه داشتیم درباره نقشش در شاهرگ گفت: «دهه 60 از من زیاد دور نیست، در آن زمان حدود 30 سالم بود و آن دوره وحشتناك كه هر زمان بمبی منفجر میشد و از ترور كسی خبر میرسید را بهخوبی بهیاد دارم. همه اینها برای من دور از ذهن نیست و سركار هم كه میروم، مرتبا با بچهها دربارهاش صحبت میكنم. در این سریال من نقش مادر نیما رئیسی را بازی میكنم، زنی كه در خانهاش مشغول زندگی خودش است و خیلی با اتفاقاتی كه در اجتماع و بیرون رخ میدهد، كاری ندارد. من هم سعی كردم همان چیزی كه او هست را بازی كنم. یعنی اگر اطلاعاتی از دهه 60 دارم، آن را در نقشم دخیل نكنم در واقع زن آگاه به زمانم نباشم. مادری مهربان و دلسوز كه حتی وقتی خبری از بمبگذاری و این دست حوادث میشنود تنها نگران پسرش میشود و اینجا پدر است كه بعد دیگر را هم میبیند و میپرسد یعنی این اخبار واقعی هستند؟
او مادری است كه حتی درست نمیداند پسرش چه میكند بلكه فقط متوجه رفت و آمدهای او میشود و دلش مدام شورش را میزند، به همین دلیل سعی كردم تا در اینجا یك زن عامی باشم البته نمیدانم این موضوع چقدر در كار آنطور كه باید درآمده ولی نگاه من به این نقش و تلاش برای اجرای آن به همان شكل بود كه گفتم.»
مادر قصه شاهرگ درباره فیلمنامه این مجموعه هم بیان كرد: «من فیلمنامه را كه خواندم خیلی از آن خوشم آمد چون شعار نداشت و الكی حرف نمیزد. اصل داستان به طریق خوبی در آن روایت میشود. همچنین میتوان گفت كه این مجموعه تا حدی متفاوت از مواردی است كه در تلویزیون دیده بودم. من هم ابتدا با گروه شرط كرده بودم كه قصه دور از شعار و این فضاها باشد چراكه مردم دیگر از شنیدن شعار خسته شدهاند و داستان این مجموعه تا جایی كه آن را خواندم، آری از این حرفهاست، حال آنكه در اجرا كار به چه شكل از آب درآمده را الان نمیتوانم بگویم چون سریال مثل تئاتر نیست كه از ابتدا تا انتهایش را باخبر باشیم. با این حال این سریال چندان سیاسی محسوب نمیشود و روایتی از ماجراهای سال 60 است. ما گاهی سیاسی را با شعارزدگی قاطی میكنیم و مورد دوم است كه مخاطب را میپراند. من هم همیشه در این فضا به دنبال اثری هستم كه تبلیغات و حرفهای اغراقآمیز نزند.»
اینكه اصلا چرا باید به آنموقعها برگردیم و دربارهاش فیلم بسازیم هم سوالی بود كه او در پاسخ به آن گفت: «من فكر میكنم فیلم خوب از آن دوران كم ساخته شده و هر كسی باید از گذشتهاش خبر داشته باشد و بداند كه در كشورش چه اتفاقاتی افتاده است. ما خیلی وقتها میترسیم كه از گذشتهمان حرف بزنیم و آن را به تصویر بكشیم و این سریال هم میتواند قدمی برای چنین موضوعی باشد.» تعجب بعضی از جوانترها به اتفاقات و حتی لباسهای آن دوره از مواردی بود كه سپاهمنصور با اشاره به آن اضافه كرد: «نگاه جالبی به آن دهه بهخصوص از طرف جوانترها وجود دارد، مثلا بعضی از اعضای جوان گروه با دیدن لباسها و طراحیهایی كه به آن مقطع برمیگشت، میگفتند، وای مگر آن زمان از این لباسها بود؟ و من هم به آنها میگویم تازه آنموقع ما خیلی روی مدتر از این روزهای شما بودیم.»
** یك قصه متفاوت
عباس غزالی كه قبلتر هم در سریالهای مختلفی طعم حضور در دهه 60 را چشیده بود، در این باره بیان كرد: «من تجربه دهه 60 را در كارهای مختلفی مثل وضعیت سفید و مینو داشتم ولی فضای كاراكترها و قصه در هركدام متمایز است و در مورد شاهرگ به جرات میتوانم بگویم این تفاوت نسبت به هر دو اثر قبلی وجود دارد. داستان این مجموعه برای من، هم روی كاغذ و هم در مورد فرخ قصه واقعا جالب بود.»
كار كردن با محمدرضا شفیعی و گروه شاهرگ كه قبلتر خیلیهایشان را میشناختم هم اتفاق دیگری است كه غزالی با اشاره به آن گفت: «حضور در این مجموعه خیلی خوشایند بود چون با تهیهكنندهای همراه بودم كه آثار پرافتخاری را در كنارشان بازی كردم، مثل مادرانه، وضعیت سفید، رستگاران و تلهفیلمهای دیگری كه تلویزیون بارها و بارها آن را پخش كرد. این بار هم بعد از هشت سال توانسیتم با هم همكاری كنیم، مجموعهای كه فكر میكنم جزو آثاری است كه در كارنامهام به آن افتخار خواهم كرد. از سوی دیگر امیدوار هستم كه نتیجه به شكلی باشد كه مردم هم آن را دوست داشته باشند چون در این صورت ما هم با عشق بیشتری به آن افتخار میكنیم. شاهرگ نوشته كریم لكزاده است كه قبلا با او در مقام كارگردان در فیلم قیچی همكاری داشتم، در مورد آقای اشكذری نیز به همین ترتیب در سریال حانیه با او كار كردم و همه اینها دست به دست هم داد تا كار را بپذیرم.»
او میگوید: «این روزها بیحرف پیش، فكر میكنم هفته پایانی تصویربرداری ما باشد، جریانی كه در طول آن اتفاقات عجیبی را تجربه كردیم مثل دو ماه وقفه به دلیل كرونا كه نتیجه آن تغییر زمان پخش كار از ماه رمضان به این روزها شد. در ادامه بعد از این استرس كار را از سر گرفتیم و با وجود همه سختیهایی كه وجود داشت توانستیم با همدلی گروه مجموعه را جلو ببریم.» اما نقش غزالی در شاهرگ هم موضوع دیگری بود كه از آن پرسیدیم و او در پاسخ به آن عنوان كرد: «نقش فرخ در این قصه ملتهب، هیجانی و پراسترس خیلی برای من به نسبت كاراكترهای دیگر ویژهتر بود. در شاهرگ هر شخصیت به دلیل پرداخت درست هركدام رنگ و بوی خاص خودش را دارد، از ابراهیم و فرخ گرفته تا شاهو و محمدعلی كه چهار جوان اصلی قصه هستند و هركدام شناسنامهای برای خود دارند، اتفاقی كه حتی روی كاغذ هم واضح و پررنگ است.»
او معتقد است این سریال ویژگیای دارد كه آن را نسبت به مجموعههایی كه در این فضا در تلویزیون ساختهشده متفاوت میکند و این ویژگی به موضوع اصلی آن برمیگردد. داستانی كه به عقیده غزالی كمتر یا حتی میتوان گفت اصلا به این شكل به آن پرداخته نشده، از نظر او محوریت بمبگذاریهای دهه 60 و فضای مهیجی كه سریال دارد، برای تماشاگر هم جذاب خواهد بود.
به گفته این بازیگر، فرخ در اینجا پیچیدگیای نسبت به بقیه دارد كه حتی از قسمت سه یا چهار، میزان آن را نسبت به بقیه شخصیتها محسوستر متوجه میشوید. غزالی ادامه داد: «این پیچیدگی و نقشهایی كه بالا و پایین دارند برای من چالش به حساب میآید، قضیهای كه در مورد فرخ بهشدت مطرح است.»
غزالی كه خودش متولد اواسط دهه 60 است و آن روزها را چندان بهیاد ندارد، از سفر به تاریخ با قصهها و سریالها گفت و افزود: «این از زیباییهای حرفه من است كه همیشه به آن بسیار علاقه داشتم و برایم شگفتانگیز بوده كه عباس غزالی از دهه90 به دهه60 برمیگردد.»
اینكه فرخ شاهرگ برای نزدیك شدن به نقشش چه كرده هم سوالی بود كه غزالی به آن اینطور پاسخ داد: «برای رسیدن به نقش علاوهبر تكنیك و تعامل با نویسنده و كارگردان مطالعه یكی از موارد اصلی است. در كنار اینها درست است كه من متولد 63 هستم اما از آن زمان شاید چند فریم و لحظه بیشتر یادم نباشد. در این بین وقتی قرار است نقش جوان بالغی را بازی كنید كه در آن دهه زندگی میكند، باید در كنار همه فیلمها و كتابها، برایش مابهازا پیدا كنید. همانطور كه وقتی به عكسهای آنموقع آلبوم نگاه میكنید، میبینید كه چقدر كاراكترهای این دهه در همین عكسها هستند. البته این از نظر ظاهری است اما در حوزه روحیات و این موارد مطالعه و رفتن به سراغ آدمهایی كه این فضا را لمس كردند، میتواند كمك بزرگی كند.»
در آخر غزالی درخصوص فایده رفتن به سراغ بخشی از تاریخ به این شكل گفت: «كارهایی كه سندیت تاریخی دارند و در آن فعل و انفعلاتی مثل جنگ، انقلاب و اتفاقات مربوطه صورت گرفته، علاوهبر ویژگی بصری كه بیننده برایش نوستالژی است. مثل شلوارها و مانتوهای آن زمان كه شیرین و بانمك خواهد بود، در حوزه مفهومی و در بطن ما جرا هم خیلیها به خودشان میآیند كه چه دوره و فضاهایی را پشتسر گذاشتیم. در این فضا حتما هم قرار نیست مفهوم عجیب و غریبی وجود داشته باشد و گاهی میتواند توصیف یك واقعه و یك برگ از تاریخ مملكتمان باشد. مطمئنا همه كسانی كه آن دوره را دیدند، به شكلی مرور خاطره میكنند و برای نسلی كه ندیده و تنها در موردش شنیده، آن زمان را ملموستر یادآوری میكند.»
** دنبال قهرمانهای زمینی و واقعی بودم
كریم لكزاده، نویسنده این سریال خودش از همان دهه و متولد 65 است، شاید شما هم بپرسید پس چطور توانسته فیلمنامهای برای سالهای قبل از تولدش را بهخوبی و به شكل ملموس برای من و شما از آب دربیاورد؟ این موضوع و جزئیات شكلگیری ماجرا از مواردی است كه ما در ادامه از او پرسیدیم.
شما چندان سن و سالی ندارید و فكر نمیكنم آنموقعها را یادتان باشد، از چه چیزی برای نوشتن این كار كمك گرفتید؟
من زمان زیادی برای این مجموعه تحقیقات انجام دادم. از آن زمان منابع مختلفی از تصاویر مستند گرفته تا حادثههایی كه در تاریخ ثبت شدند، وجود دارد. مهمتر از اینها نوع روایت است چرا كه من دنبال شكل دادن فیلمنامه جذابی بودم كه بتواند به شكل منطقی قهرمانپردازی كند و اغراق در نشان دادن قهرمانهایی كه آنموقع برای این موضوع تلاش میكردند در آن نباشد. در واقع میخواستم همان قهرمانهای زمینی و واقعی كه آن روزها بودند را روایت كنم.
تعریف بخشی از تاریخ آن هم از نوع معاصرش فراز و نشیبهای زیادی دارد و در اینجا طبیعتا متن كار، تاثیر زیادی روی پیشبرد قصه میگذارد، شما با چه نگاهی به سراغ این موضوع رفتید؟
حقیقت این است كه من چه بخواهم بپذیرم یا نه، این فیلمنامه یك اثر سفارشی است كه بابت آن دستمزد گرفتم اما خیلی از فیلمها و سریالها هستند كه در خارج از ایران ساخته میشوند، حتی در بدنه هالیود شكل میگیرند و ریشههای سفارشی دارند اما در نهایت ما فیلمی را میبینیم كه جذابیتهای سینمایی دارد و در بین آن نگاهی كه باید هم لحاظ میشود. وقتی بخشی از یك دعوا یك فیلمی را میسازد، آن را به سمت خودش سوق میدهد، اتفاقی كه طبیعی است و در همه جای دنیا هم رخ میدهد اما من به شكل صادقانه سعی كردم كه وجوه سینمایی و دراماتیك منطقیتری را در اثر منعكس كنم. حداقل در بخش فیلمنامهای كه من نوشتم، قهرمانپردازیها خیلی زمینی و انسانیاند و شعارهایی كه تنها برای دفاع از نگاه خاصی باشد را نمیبینیم.
در این سریال گویا هركدام از شخصیتها برای خود پروندهای دارند، درست است؟
بله، هر آدمی نقاط ضعف و قوت خودش را دارد و من سعی كردم كه قهرمانان قصه بهرغم آنكه كارهای شجاعانهای كه میكنند مثل هر انسان معمولی ضعفهای قابل توجه خود را هم داشته باشند، اتفاقی كه بین همان شخصیتها هم چالش ایجاد میكند. چون جوان امروز كه با یك سرچ ساده میتواند به بهترین سریالهای جهان دسترسی پیدا كند، چرا باید قهرمانی كه تنها شعار میدهد را باور كند، خود من هم این را نمیپذیرم و خندهدار است كه چنین كاری را بسازیم مگر اینكه بخواهیم برای خودمان آن را تولید كنیم و بعد هم در كمد بگذاریمش! اما اگر قرار است به فكر مخاطب باشیم باید به سمت نمایش بخش قابلتوجهی از واقعیتها برویم.
اما اصلا چرا بمبگذاری؟ چه شد كه به سراغ این موضوع رفتید؟
آن روزها علاوه بر جنگ در مرزها، در داخل هم جنگی بهراه افتاده بود كه در آن خیلی از افراد معمولی و غیرنظامی هم ناخواسته حضور داشتند، اینها بخشی از ماجرا بودند كه بیشترین لطمه را دیدند. مثلا گاهی در تاریخ میخوانید كه بمبی در عملیاتی گذاشته شده و شاید چندان مهم نباشد كه كدام جناح بوده اما گاهی این بمب در یك بیمارستان گذاشته میشود و این یعنی تعداد زیادی زن، مرد و كودك و آدمهایی كه هیچ ارتباطی به این ماجراها نداشتند، ناخواسته درگیر آن میشوند. این از هر چیزی بیشتر روی من تاثیر میگذارد به همین دلیل سعیام را كردم كه بیشتر از پرداخت به ایدئولوژی به موقعیتها بپردازم.
«نوار زرد» سریال قبلی شما بود كه حال و هوای پلیسی داشت، این بار هم انگار قرار است این فضا را در قالب دیگری ببینیم.
بله، ویژگیهای پلیسی و كشف ماجرا از اصلیترین موارد قصه شاهرگ هستند. واقعیت این است كه وقتی من میخواهم برای تلویزیون كار كنم این وجه پلیسینویسی از جذابیت بیشتری برایم برخوردار است، كما اینكه این روزها مشغول نوشتن نوار زرد2 هم هستم.
چرا؟ یعنی پلیسیها را به بقیه موارد ترجیح میدهید؟
چون روی این بخش كمتر كار شده، جذابیت دراماتیك در آن بیشتر و جای شعار دادن كمتر است. شما در این قصهها ماجرایی دارید كه باید در طول كار حل شود به همین دلیل تار و پود اتفاقی كه قرار است بیفتد در آن معلوم است. در این دست كارها قرار نیست حرفی كه میزنیم خیلی بزرگتر از دهانمان باشد.
جام جم